بادبان اعتماد
بادبان اعتماد
بادبان اعتمادم را چه بد دادی به باد
داشتم از عالم زر هم به چشمت اعتقاد
خط زدی از سینه ات نقش وفا را سنگدل
هیچ فرشی خالی از نقشِ ترنجِ خوش مباد
با مسلمانان خود نامهربانی کردی و
ناگهان آغاز شد رسم شنیع ارتداد
بعد از آن که پس فرستادی دل بیچاره را
شد تمام رونق بازارِ ما یکجا کساد
مهربان بودی ولی در سینه مانده یک سوال
می توان بر مغلطه های کسی کرد استناد؟
#کیومرث_غریبی
برگرد
چه بگویم زِ روانم بخدا خسته شدم درد افتاده به جانم بخدا خسته شدم به دلم نیست گدایی کنم از دولت خویش بده یک راه نشانم بخدا خسته شدم
به خود می گیرد!!
۳ دوبیتی…