اشک….
من و این حس ، که هر لحظه ، شبیه ابر میباره
شبیه یک نماد از تو، که از لبخند بیزاره
مثه تصویری از غم، که در لبخند پنهانه
به جای گفتن عشقم ، همش بهونه میاره
مثه رمان های عشقی ، که با گریه تموم میشه
توشاید اشکی هستی، که از چشمم جدا میشه
من و این حس ، که هر لحظه ، شبیه ابر میباره
شبیه یک نماد از تو، که از لبخند بیزاره
مثه تصویری از غم، که در لبخند پنهانه
به جای گفتن عشقم ، همش بهونه میاره
مثه رمان های عشقی ، که با گریه تموم میشه
توشاید اشکی هستی، که از چشمم جدا میشه