قرار نشد
نفس نفس،گریه کنون/خسته ازاین دوره زمون تـیغ رو رگهام می کشم/به یاد لحظه لحظمــون
لباس مشکیم مـال تــو/چشمای اشکیم مال تـــو به حال من گریه نکن/هرچی که داشتیم مال تو
فک نکنی که سادسـت، گذشتن از نگاهـت عاشـق یک غریبسـت، چشمـای پر گناهـت
فــک نکنــم بـبینـم، تــورو یـه بـار دیــگه دوست دارم رو چشمات دیگه بهم نمی گه
آروم آروم شکستم، چیزی تو حس نکردی قـرار نشـد که دیگه، بــری و بــرنگردی
قرار نشد که بغضـت بشکنه پیــش چشمام قـرار نشـد بــریـزه، پای تـو سیــل اشکـام
فک نکنی که سادسـت، گذشتن از نگاهـت عاشـق یک غریبسـت، چشمـای پر گناهـت
فــک نکنــم بـبینـم، تــورو یـه بـار دیــگه دوست دارم رو چشمات دیگه بهم نمی گه
-
غزل، تو این حس شاعرانه رو نداشتی چی می شد. نه واقعا، چی می شد کارت مثل همه ی کارای دیگه عالی بود، ولی بازم به من نمی زسی ;)) @};- @};- @};-
-
دوست دارم رو چشمات دیگه بهم نمیگه... سلام غزل عزیز ترانه ی قشنگی از شما خوندم موفق باشی @};-
مطالب پیشنهادی