تدریجی
من خسته م از احوال این روزام
از مُرده ای که زندگی کرده
از احتمالاتی که هر ساعت
تو مغز این بیچاره می گرده
این آدم غمگین بیچاره
خسته ست از راهی که بن بسته
از زندگی کردن تو رویاها
خسته شده…خسته شده… خسته
چیزی شبیه زخم یک خنجر
هرشب رو قلبش تازگی داره
گاهی دلش میخواد که در یک آن
از زنده بودن دست برداره
مرگای تدریجی برام خوب نیس
این ضربه باید کاری تر باشه
قلب من و دست تو و خنجر…
احساس رو دیوار می پاشه…
 
				 وحیدی(سورمه)	
			
			سلام آنای عزیز ترانتونو خوندم بسیار زیبا و دلنشین بود موفق باشین
وحیدی(سورمه)	
			
			سلام آنای عزیز ترانتونو خوندم بسیار زیبا و دلنشین بود موفق باشین		
	
	 مرضیه عبداللهی (صبــــــا)	
			
			زیبا بود آنای عزیز❤
مرضیه عبداللهی (صبــــــا)	
			
			زیبا بود آنای عزیز❤		
	
	 عباس عباسی	
			
			چیزی شبیه زخم یک خنجر هر شب رو قلبش تازگی داره گاهی دلش میخواد که در یک آن از زنده بودن دست برداره خیلی زیبا بود خانم جمشیدی مخصوصا تعبیر هر شب رو قلبش تازگی داره. موفق باشید و همینطور با احساس.
عباس عباسی	
			
			چیزی شبیه زخم یک خنجر هر شب رو قلبش تازگی داره گاهی دلش میخواد که در یک آن از زنده بودن دست برداره خیلی زیبا بود خانم جمشیدی مخصوصا تعبیر هر شب رو قلبش تازگی داره. موفق باشید و همینطور با احساس.		
	
	 یاسر بهبهانی	
			
			مرگای تدریجی برام خوب نیس این ضربه باید کاری تر باشه قلب من و دست تو و خنجر… احساس رو دیوار می پاشه… موفق باشید خانم جمشیدی. بسیار زیبا بود
یاسر بهبهانی	
			
			مرگای تدریجی برام خوب نیس این ضربه باید کاری تر باشه قلب من و دست تو و خنجر… احساس رو دیوار می پاشه… موفق باشید خانم جمشیدی. بسیار زیبا بود		
	
	 پنجاه درجه
پنجاه درجه قصه ی باغ
قصه ی باغ بی خیالت شدم
بی خیالت شدم