رزمنده شهید
جوان بودی و زیبای روی عاشق خانواده
مثل درخت پر بار آسمانی ولی افتاده
روزی شنیدی دشمن به ناموس به میهن
نگاه چپ کرده با موشک و بمب افکن
رفتی خط مقدم رزم کردی چه بی باک
اما آتش دشمن تو را انداخت بر خاک
آخر شکستید پشت یزیدان زمان را
پشت سر گذاشت وطن خزان و زمستان را
ای رزمنده شهید
ای که دل می برید
ایران مدیون توست
در سرخ و سبز و سفید
ای مفعود الاثر
جوانه کن از زمین
دعای نوروز بخوان
سر سفره هفت سین
گمنام عاشق را به ز دنیا خواستی
از شهامت و عشق نداشتی هیچ کاستی
گرچه حالا هستی چند تکه استخوان
لرزه می انداختی بر تن دشمنان
گرچه حالا هستی سرد و آرام
در جبهه نوحه می خواندی تا شام
هنوز هم میارند لاله هایی بی پلاک
تا با سلام و صلوات بسپارندشون به خاک
گاهی پیکری که نداره پلاک همراش
احساسش می کنند مامان و باباش