نقد آقای رضامعظمی بر ترانه ی آقای محمدخاتمی
ای کاش، دنیا..مون ،یه بازی بود
رنگی تر از، رن گای نقاشی
چیزی شبیه خواب یک کودک
یا نقش روی، صفحه ی کاشی
ای کاش، بنگ بنگ تفنگامون
بارون بجای تیر میبارید
دنبال صید قلب هم بودند
مردم، بجای صید مروارید
هر روز میگم با خودم ای کاش
تقدیرمون زیبا رقم میخورد
فرقی نمیکرد توی این بازی
هر کی شکس میخورد یا میبرد
هر روز میگم کاشکی خورشید
از پشت ابرا زود پیدا شه
اونی که رفته، زود برگرده
تعبیر این رویای من باشه
از عشق خالی میشه دنیامون
وقتی یکی بی سرپنا میشه
وقتی بجای باد بادکها
تو آسمون، رگبار آتیشه
این روزها دنیای ما تلخه
دنیای ما، مارو نمیفهمه
هر اتفاق بد که می افته
تقصیر این دنیای بیرحمه
هر روز میگم با خودم ای کاش
تقدیرمون زیبا رقم میخورد
فرقی نمیکرد توی این بازی
هرکی شکس میخورد یا میبرد
هر روز میگم کاشکی خورشید
از پشت ابرا زود پیدا شه
اونی که رفته زود برگرده
تعبیر این رویای من باشه..
ای کاش، دنیا..مون ،یه بازی بود///شاید هم باشه
رنگی تر از، رن گای نقاشی
چیزی شبیه خواب یک کودک///اولین چیزی که به ذهن من میاد اینه که آیا خواب ها رنگی ان؟
یا نقش روی، صفحه ی کاشی///نیازی به گفتن صفحه نیست.بگیم کاشی کافیه
ای کاش، بنگ بنگ تفنگامون
بارون بجای تیر میبارید///شکل صحیح این جمله اینه:از تفنگامون به جای تیر بارون میبارید.
دنبال صید قلب هم بودند
مردم، بجای صید مروارید///اگه این دو خط با هم جابجا میشد جابجایی ارکان ضعیفی که اتفاق افتاده رو میشد از بین ببریم.مردم به جای صید مروارید دنبال صید قلب هم بودن.در ضمن در ترانه نیاز نیست بنویسیم “بودند”.همون “بودن” شکل صحیح نوشتار در ترانس
هر روز میگم با خودم ای کاش
تقدیرمون زیبا رقم میخورد///دیگه از این کلیشه تر نمیشد
فرقی نمیکرد توی این بازی///دال از وزن ساقطه
هر کی شکس میخورد یا میبرد///من فک میکنم ترانه سرا از پس وزن به خوبی برنیومده و بیشتر از اینکه به فکر ساده ترین حالت نوشتار باشه و به زیبایی کلام فکر کنه مجبور بوده به درومدن وزن و قافیه فکر کنه و به همین خاطر جملاتی ناپخته رو روی کاغذ آورده که گاهی لقمه دور سر چرخوندن بهترین تمثیل برای نوع نوشتار این ترانس.
هر روز میگم کاشکی خورشید
از پشت ابرا زود پیدا شه///یعنی مدت زمان روز بیشتر میشد؟یا هوا کلا ابریه و خورشید پشت ابر مونده؟ای کاش به جای خورشید از ماه استفاده میشد.اون موقع میشد یه ارتباط منطقی ،معقول و زیبا بین ابر و ماه پیدا کرد و یاد یه ضرب المثل افتاد که این به زیباییه اثر بی شک کمک میکرد.اما اینحا من با ضعف ارتباط مفهومی المان های ناموزون اثر مواجه شدم
اونی که رفته، زود برگرده
تعبیر این رویای من باشه///ترانه سرا اینجا دقیقا برای چی داره تلاش میکنه؟کدوم رویا؟وقتی میگیم این رویا باید این رویا برای مخاطب تعریف شده باشه که این اتفاق نمی افته.خط سوم یه المان عاشقانه همراه خودش داره که به نظرم با بند های قبلی همگن و همخون نیست و دلیل اومدنش رو خیلی متوجه نمیشم
از عشق خالی میشه دنیامون
وقتی یکی بی سرپنا میشه///آیا این اتفاق مصداق داره یا داریم حکم بدون پشتوانه صادر میکنیم!؟
وقتی بجای باد بادکها
تو آسمون، رگبار آتیشه///ارتباط بادبادک و رگبار آتیش اگه فقط اینه که هردو تو آسمون هستن خیلی ارتباط ناکافی و ضعیفیه
این روزها دنیای ما تلخه
دنیای ما، مارو نمیفهمه///تنها دلیل اومدن “دنیای ما”برای بار دوم فقط پر کردنه وزنه و حشو قبیح به حساب میاد
هر اتفاق بد که می افته///هر اتفاق “بدی”که می افته.باز هم ترانه سرا درگیر وزنه
تقصیر این دنیای بیرحمه///این بند داره میگه دنیا مقصر این اوضاع نامناسب ماست و دلیلش اینه که دنیا نفهم و بیرحمه.فک کنم این مقوله برعکس باشه.این ماییم که دنیارو نمیفهمیم.وقتی حکمی صادر میکنیم در ترانه و شعر خیلی بهتر میشه اگه یکم به ابعاد مختلف فضایی که داریم توش قلم میزنیم بپردازیم و بهش فکر کنیم
هر روز میگم با خودم ای کاش
تقدیرمون زیبا رقم میخورد
فرقی نمیکرد توی این بازی
هرکی شکس میخورد یا میبرد
هر روز میگم کاشکی خورشید
از پشت ابرا زود پیدا شه
اونی که رفته زود برگرده
تعبیر این رویای من باشه..
ا_________________________________
این ترانه هیچگونه لحظه ی شاعرانه و هیجان انگیزی همراه خودش نداشت که این میتونه یکی از بزرگترین ضعف های یک ترانه باشه.از این بدتر نداشتن برنامه برای جلو بردن ترانه و نخ نما بودن سوژه ی اثر باعث میشه در یک لحظه این اثر از ذهن همه ی کسانی میخوننش پاک شه.کاری که باهاش مواجه بودیم از فقر صنایع ادبی رنج میبرد.از فقر اندیشه رنج میبرد اما غنی از لحظه های کلیشه ای و تکراری و شعار گونه بود.
برای خالق این اثر آرزوی موفقیت میکنم و بهشون پیشنهاد میکنم که ترانه ی دهه ی طلایی پنجاه رو با دقت بیشتری مطالعه کنن که بدون شک در پیشرفتشون تاثیر بهینه ای خواهد داشت.
موفق و موید باشید.