کِلاویه
درگیر با یه حسِ تکراری
قطعه ای از نبودنت اینبار
نُت به نُت صدایِ تو میشه
بی دلیل تو سَرم فقط تکرار
این سه سالی که نیستی بی تو
کمرم مثل ابروهام خَم شد
هر قطعه ای که میزدم بی تو
گوش خراشو هر نُتم بَم شد
خسته از نُت های اُکتاو پنجم
با پیانو گِرَندِ آلمانی
مثل آخرین کنسرت ” شوپِن
بهترین نوازنده ی لِهستانی
غرق در هیاهوی بِرلین
اما بین خواب سریالی
غرق تو یه حس گنگی با
نئشگی ” درد و ضعفِ جسمانی
این کِلاویه ها خطرناکن
دست هام میلرزه باور کن
نُت به نُت جلو چشام میای
این به دنیا می ارزه باور کن
فکر تو خط حامل بعدی
نُت به نُت صدات میشه تکرار
من تمرکز ندارم اینبارم
از من انکارو از صدات اصرار
#علی یاری
در نقش یک «عابر»
برگرد
چه بگویم زِ روانم بخدا خسته شدم درد افتاده به جانم بخدا خسته شدم به دلم نیست گدایی کنم از دولت خویش بده یک راه نشانم بخدا خسته شدم
به خود می گیرد!!
۳ دوبیتی…