خسته(باز نشر)

تو این روزای تکراری
از آغوش توام سیرم
بهونه میگیرم دائم
با هر قهری میگم میرم

میترسم دور بشم از تو
بشم بعد تو تنها تر
با باقی مونده ی حست
نزار بیرون برم از در

لباسایی که دوس داری
یه باره دیگه میپوشم
چشات اینو نمیفهمه
که دارم رفتنی میشم

بدون خاطرات تو
میرم تنها از این خونه
شنیدم تنهایی خوبه
واسه اونی که داغونه

میخوام دنبال آرامش
بگردم کل این شهرو
کسی که خسته کردی رف
یه جایی بیخبر از تو

صدام کردی ولی وقتی
که تنهاییمو دوس داشتم
همون لحظه که میرفتم
ته احساسمو کشتم

همه فهمیدن اینو که
چه قد درگیره افکارم
جلو آینه که وایمیسم
خودم رو هم نمیشناسم

دیگه مخفی شدم بین
تموم آدمای شهر
جلو چشمامو میگیرم
نبینم کی شبیهت هس

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/103171کپی شد!
1001
۶
۳