پدر
“عاشقی را شرط تنها ناله و فریاد نیست
تا کسی از جان شیرین نگذرد فرهاد نیست” *
ای پدر من تکیه کردم بر تو و دستان تو
مثل کوهی محکمی و تکیه ام بر باد نیست
“خانه ات آباد” یعنی “سایه ی بابا بلند”
سایه ات ، بابا! نباشد، خانه ام آباد نیست
می شود دنیای ما شیرین به لبخندت پدر
قند لبخند تو در شیرینیِ قناد نیست
خنده های خسته ات جای خودش بی اخم تو
قلب ما جان خودت ، وقتی نباشی شاد نیست
تو بزرگی چون خدا ، هرچند قدّت خم شده
تو جوانمردی ملاکش بیست یا هفتاد نیست
ساکتی ، ثابت نمودی ای پدر این جمله را
عاشقی را شرط تنها ناله و فریاد نیست
* بیت از: میرزاده عشقی
برگرد
چه بگویم زِ روانم بخدا خسته شدم درد افتاده به جانم بخدا خسته شدم به دلم نیست گدایی کنم از دولت خویش بده یک راه نشانم بخدا خسته شدم
به خود می گیرد!!
۳ دوبیتی…