خط استوا…
خط استوای تنت داغه / ذره ذره ذره که میسوزم
تک تکِ پیکسلای چشمامُ / به اون کویر لخت میدوزم
توو سیاهِ نقشهی جغرافی / فلاتِ تن تو صاف و همواره
فکر مردونهی من داره / پا توو جزیره هات میذاره
دریاتُ پلک میزنی و من / غرقِ اقیانوس تو میشم
خط استوای تنم سرده / اما کنار تو من آتیشم
حیفه رد پای انگشتام / حیفه رو تنت قدم بزنم
من از ماقبل تاریخ اومدم / جغرافیاتُ به هم بزنم!
لبای تو رو مرزه شلیکه / لبای من رو خط آتیشه
تموم مرز منُ تصرف کن / فکرشم نکن که چی میشه
روی ترقوه سنگینه دستات / کُرک و پرم داره میریزه
روی هم رفته آخر چی میشیم / یک شبه غوره پیشت مویزه.