شبیه یک هنرپیشه
چقدر حالِ من این روزا شبیه حالِ تو میشه
تو دنیای خودم نیستم شبیه یک هنرپیشه
یه نقش اول و دارم به جای تو رو سِن میرم
رو این سِن بی تماشاگر با دنیای تو درگیرم
یه نقشی رو به من دادی که هر روز روی اکرانِ
نه می دونم که می خنده نه می دونم که گریانِ
یه روز اسیر نور میشه یه روز اسیر تاریکی
یه روز اسیر ترسویی یه روز اسیر بی باکی
آهای بازیگر شهرم تو که هر روز و در اوجی
نه می خندی نه می گریی بشو تو آخرین منجی!
می خوام رد شدم از این صحنه از این بازی تکراری
یه عمرِ آرزو دارم نقاب از چهره برداری
چقدر دنبال اون روزم که از راه می رسه بازم
یه سقف تازه از باور به جای شبهه می سازم
شروع تازه ی من شو شبیه حال الانم
تو بشکن بت این روزُ بشو سوره ی الحانم