`مردی که گریه میکرد
تهی تر از تهی تو شبهای سرد
یه مرد تو تاریکی گریه میکرد
یکی که رنج دوری رو چشیده
یکی که گم شده تو واژه ی مرد
یکی که قطره ی بارون میسازه
درخت بید و تو جسمش میکاره
نفس از عمق دریایی که توشه
ستاره ها رو داره کم میاره
تهی تر از تهی تو شبهای سرد
یه مرد تو تاریکی گریه میکرد
یکی که رنج دوری رو چشیده
یکی که گم شده تو واژه ی مرد
یکی که قطره ی بارون میسازه
درخت بید و تو جسمش میکاره
نفس از عمق دریایی که توشه
ستاره ها رو داره کم میاره