آخرین بغض

بذار چن لحظه دیگه خیره شم روت
قدم هات و یکم آروم تر بردار
میدونی؟ بعد تو کارم همینه
همش شعروهمش چایی وسیگار

زیرآسمون چشمای خیست
بذار این آخرین بغض و ببارم
میخوام تلخیه این خدافظی رو
میون گریه هامون جا بذارم

میخوام این آخرین ترانه باشه
که واژه هامو از چشمات میگیرم
توی این آخرین ثانیه لطفا
بذار دل کندن و آسون ببینم

بذار باور کنم یه روزِ دوری
من و تو عاشق و دلبسته بودیم
توی پاییزی که بارون شدو ریخت
ازهرکسی به جزهم خسته بودیم

نذار یادم بره عاشق بودیمو
واسه فرداهامون آرزو داشتیم
قبلِِ رسوایی دلگیر این شهر
ماها ازهمدیگه آبرو داشتیم

بذار چن لحظه دیگه خیره شم روت
قدم هات ویکم آروم تر بردار
بذار خاطره های این یه سال و
امشب یادش بیاد کاغذو خودکار

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/88990کپی شد!
746
۸