برای مرتضی (از زبان مادر داغدیده آن مرحوم روحش شاد)
عزیزم مرتضی ، جات خوبه ؟ تنگ نیست ؟
دلا از جنس شیشه س؟جنس سنگ نیست؟
عزیزم خوبی تو ، دردی نداری ؟
دسا ت گرمه ، دیگه زردی نداری؟
همه چی عالیه ؟ پیشِ خدایی
دلت تنگه ؟ مثه ما از جدایی
بمیره مادرت سی ساله بودی
میونِ زخم و درد و ناله بودی
خدایا داغ ِ دل اندازه داره
دلم مجروحه،زخمِ تازه داره
تو پاک و با صفا و ساده بو دی
واسه پرواز هم آماده بو دی
برات دنیا کوچیک ، مثه قفس بود
فقط آغوشِ مرگ ، فریاد رس بود ؟
بخواب آسوده ، ای دُردونه ی من
نشد خالی از عطرت،خونه ی من
خدایا کاش می شد جا عوض شه
تمومِ دوستی ها،بی غرض شه
تو رفتی بچه ها ، خون گریه کردن
ندیدی ناکسا ، با ما چه کردن
ما باید راضی و تسلیم باشیم
برای ناکسا چون (میم)باشیم
شدن تسلیمِ حق ، کاری قشنگه
ولی فرمانبری ، از خلق ننگه