مشقه عشق
تقدیم به بهترینم
بین منو تو مرز معنایی نداره
من با تو مردادی ترین فصل بهارم
پاییز تصویر عجیبی داره باتو
هر روز از لمس وجودت مشق دارم
تو قصه ی این زندگی مجهول میشم
تا حل بشم هر روز تو مرز نگاهت
باید که عطر تند تنپوشت بپیچه
توی اتاقی که پره از نبضو آهت
پایانه این دیوونگی از تو یه رازه
رازی درونه بطریه مغروقه دریا
محدودیت از تو یعنی پایانی از من
محدودیت از تو یعنی پایانه فردا
سمی ترین زهر کشنده عاشقی بود
من عاشقه سمی ترین زهر کشندم
کشتی منو تا زندگیمو پس بگیرم
با عشقی از تو توو وجودو بند بندم
دیوونگی یعنی گذر از حده معمول
من از همین دیوونگی ها هم گذشتم
این عاشقی راهه پر از دردیه اما
با تو از این پر پیچ و خم ها هم گذشتم
17/۸/۹۳
پنجاه درجه
قصه ی باغ
بی خیالت شدم