ابلیس ِ زیر ِ پوستت آدم شد
تو سینما، تو کوچه ها، تو پارک
از بودن ِ تو رد ِ پا دارم
بی مردم آزاری و لبخندِت
حس ِبدی از جمعه ها دارم
فریاد این همسایه ها بعد از
دیوونه این زنگ و نزن اینجا_ این کوچه بن بسته باید در ریم
می ترسی از لو رفتن دنیا؟؟
از سُرسُره بازی و سُر خوردن
کم کم حواس ِ حس ِ تو کم شد
از تیزی ِ تیغی که سُر می خورد
ابلیس ِ زیر ِ پوستت آدم شد
گفتی یه چیزی بهتر از تن هس
روح تو رو مثِ خوره می خورد
شاید قطار ساعت هفت بود
روح منو با جسم ِ تو می بُرد
مرزی نداره خواب و بیداری
من نه تو شاید آدرس و داری
این قصه بازم داره بد می شه
می گم…!
گل های نرگس و داری ؟