دختر شبهای شهریور
با سلام ..حقیقی ترین برگه ی دفتر احساسم رو تقدیم می کنم به حقیقی ترین اتفاق تا همیشه مقدس ِ زندگیم ..دخترم …سپیده
دختر شبهای شهریور
همخونه دستات ساقه های سبز احساس ِ
وقتی قنوتت هر نفس لبریز ِ اخلاص ِ
.
.
هر لحظه با دلشوره و تشویش درگیرم
آرامشم رو از دعاهای تو می گیرم
.
.
دلتنگیامو با ترانه سر به را (ه) کردم
قاضی شدم اما سرم رو بی کلا (ه) کردم
.
.
وقتی برای بودن احساس گنا(ه) کردم
دنیارو با چشمای معصومت نگا(ه) کردم
این زندگی دلهای مارو غرق ِ بازی کرد
بازنده من بودم توو بازی ، دل نده ،برگرد
.
.
وقتایی که مثل کبوترها توو لک بودی ..
دل تنگ ِ آواز ِ غریب ِ نی لبک بودی …
.
.
دم اسبی ِ موهات کلاغارو کِسِل می کرد
هر شیهه از تارش نسیمو ، درد ِ دل می کرد
.
.
گرمای اشکاتو ، توو یخبندون ِ آه و درد ..
هرم ِ تمنای نگاهم معتدل می کرد
.
.
ماهم ، امیدم ، دختر ِ شبهای شهریور
آرامش ِ محضی برای خاطر ِ مادر
.
.
دلتنگیامو با ترانه سر به را (ه) کردم
قاضی شدم اما سرم رو بی کلا (ه) کردم
.
.
وقتی برای بودن احساس گنا(ه) کردم
دنیارو با چشمای معصومت نگا(ه) کردم
ف.م (رها )
با تشکر از استاد عزیزم و دوست مهربانم (حمیده سادات غفوریان )