مـــــــــــــاه بــــــــانو،کمی ملایم تر
مــــــــــــاه بـــــــــــــانو،کمی ملایم تر
ماه بانو کمی مُلایم تر،دلِ مَردِت گرفته از دنیا
نارفیقی کشیده وخسته اس،ماه بانو رفیق شو با ما
غلظتِ اَخم وتَخمتوکم کن،حالِ مَردِت ترحم انگیزه
ماه بانو بگیر دستامو،،مردِ تو با خودش گلاویزه
ماه بانو صدایِ فریادت،با حریرِ تنت نمیخونه
سرد میگیری و نمیبینی،حالِ خونه خیلی زمستونه
،
شهربانویِ سرزمینِ من،وسعتِ بی کسیمو باور کن
واکن امشب گیره یِ موهاتو،روحمو رو تنت شناور کن
پنجه بنداز لایِ انگشتام،مردِ دیوونتو به دست بیار
همزمان با نفس کشیدن هات،ضربانِ دلِ منم بشمار
تو برادر کُشونِ این دنیا،دامنِ امنِ تو پنا گاهِ
قهر کردن باتوبرام چیزی ،مثلِ یک مرگِ ناخود آگاهِ
خیلیا روبروم ایستادن،اما هیچ وقت کم نیووردم
ماه بانو کنارِ من وایسا،تو حریفم بشی زمین خوردم
شهربانویِ سرزمین من،وسعتِ بی کسیمو باور کن
واکُن امشب گیره یِ موهاتو،روحمو رو تنت شناور کن
پنجه بنداز لایِ انگشتام،مردِ دیوونتو به دست بیار
همزمان با نفس کشیدن هات،ضربانِ دلِ منم بشمار
پ.ن:گاهی برای یک حس کوتاه ولی عمیق
دست و زبون قفل میشن،ببخشید دوستان عزیزم
این کار کوتاه بود،ولی سعی کردم…..خیلی….نشد