نگاه نقره ای
درو وا کن همین در که ، چشام خشکیده رو دسته ش
همین در که بدون تو، نه بازش خوبه نه بسته ش
درو وا کن منو دستِ ، نگاه نقره ایت بسپار
بذار باور کنم این در ، یه فرقی داره با دیوار
نگام افتاده رو قابی ، که عکس خنده هات توشه
لبام بدجوری می لرزه ، چشام بارونی می پوشه
داره می پوسه رویاهام ، تو این خونه تو این دخمه
چه دردی داره تنهایی ، تموم زندگیم زخمه
دیگه تور سفیدم رو ، گذاشتم واسه ی کفنم
شبیه مومیایی هام ، با هر چی که دارم دفنم
درو وا کن همین در که ، یه روزی بستی و رفتی
همین در که توی قابش ، هنوزم هستی و رفتی
باید رد شم همین امشب ، ازاین کابوسی که توشم
یا تو لبخندتو تن کن ، یا من تابوت می پوشم