تبخیر
تبخیر
تبخیر
جیب خالیه بابا
غُرغُرای مادرم
وعده ی پنیرونون
سردی سَر و جنون
خواب دَشتی از بارَنج
حسرتی به دل از گنج
گیج و مستِ، بویِ نفت
آبروی ما می رفت
آب وآبروی ما
رفته پیشِ آزی ها
بازی یه قل، دوقل
معدن ذغال ،بابُل
مرگ زوده هیرکانی
وطن پُرِ افغانی
بابا و خیالاتش
غرغرای پایانی
جمله ی بهت لعنت
پاشو بسه بی همت
شلوار همه گُهی
کشوری ،پُر از تهی
آغوش تو
پنجاه درجه
قصه ی باغ