برگرد

برگرد

دلم امشب چو فانوسی پریشان است، برگرد!
ستاره در شبم نالان و گریان است، برگرد!

ببین این ساحل دریای آرام وجودم
ز بعد رفتنت در حال طغیان است، برگرد!

نگین قرمز یادت چو خورشیدی فروزان
میان قلب تاریکم درخشان است، برگرد!

به سراغ من اگر می‌آیید
با صدا، با فریاد، با شعف، با شادی
با همه عشق بیایید!

که دگر می‌خواهم
بشکند شیشه تنهایی دل
بشکند بغض غریبانه و فریاد زنم:
من هستم

تب شبگردی و انگار پریشان‌حالی
برود، کوچ کند
نشوم شیدایی که ز تنهایی خود
پی افسون رخ یار نخفتد هر شب

لحظه‌ها، ثانیه‌ها
من و تکرار و جنون
برده طاقت ز کفم تنهایی
تو بیا با من شو

بشکن این فاصله را
لحظه‌ای چند همی
با صدا، با فریاد، با شعف، با شادی
به سراغم تو بیا…!

و تو همراه منی
هر لحظه
به همه ساعاتم تو کنارم هستی

دل من شادتر از دل یک پروانه است
در کنارت اما
شوق پرواز و پریدن زیباست
خاطرم می‌خواهد تا ابد
محو خیالت باشد

تو پر از احساسی
و تماشای رخ زیبایت
می‌کشد آتشی از عشق به سر
به کنارم باشی
هوس غم دگر از چشمه دل می‌ریزد

غصه از کوچه دل بار سفر می‌بندد
تو بخندی
دگر از اشک سراغی هم نیست
چه رسد باریدن!
به کنارم تو بمان
که وجودت دل من گرم کند…

سکوتی سنگین به خیالم سر زد
که در آن تاریکی
لرزه بر دامن گلدار بلندم افتاد

پنجره باز شد
و دست وحشت‌زده باد خشن
پرده ساکت چسبیده به دیوار اتاقم را
به کناری زد و آمد به درون

مانده بودم چه کنم که نترسد خرس‌ام
ایستادم به کناری و زدم دست به فانوس دلم
نور امید به قلبم تابید!

و شدم همسفر باد خشن
و وزیدم به نگاه مهتاب
که شده خیره به فردای خدا
دگر اما خرس‌ام ترس را خواهد کشت

من در آن تاریکی دیدم
آن صبح امیدی که به فردای دلم می‌تابید

تو بمان
با همه آن‌هایی که فقط نمره‌ای از بیست برایت دارند
چه تقلب، چه ریا، چه به نیرنگ و فریب…
همدمی ممتازند

و بدان
قلب فرو ریخته‌ام
با همه بی‌تابی، با همه مردودی
دارد آن مهر خدایی محبوب
که به قلب همه گان جا دارد

تو بمان با همه ممتازان
و گریزی به دلم باز نزن
که ز گرمای تنم
آتشی شعله‌ور است
که تو را تاب و تحمل کم بود

از همان روز ازل من گفتم:
دل تو دریایی، دل من صحرایی ست!

روز من شام شود
روز من شام شود
شام من روز شود
همه لحظات من اما بی تو آه جان‌سوز شود

دیده‌ام تار شود
چه دل‌آزار شود
نفسم در بر آهنگ لبت
از تو سرشار شود

دل من کوه شود
چهره‌ام روح شود
کوله‌بار سفرم
پر از اندوه شود

هستی‌ام نیست شود
طرح این چیست؟ شود
در کلاس رندان
نمره‌ام بیست شود

سخنم آه شود
راه بی‌راه شود
یوسف گمشده‌ام
راهی چاه شود

غم ز دل سیر شود
عاشقی پیر شود
تا نمرده است این دل
تو بیا دیر شود!

https://www.academytaraneh.com/118152کپی شد!
91