محتاجم…
من احتیاجم به توئه، محتاج لبخند توام
من یه اسیرم ،عمریه با غصه در بند توام
با خاطرات ِ تو یه عمر ، درگیر این روح و تنم
اونکه برای موندنت، راضی به رفتنه منم
راضی نشو چشای من خیره به راهت بمونه
دلی که عاشق توئه ، از غصه و غم بخونه
راضی نشو با رفتنت، تووی این قفس زندونی شم
تصمیمتو عوض کنو ،بگو، می مونی تو پیشم
محتاجم…
من به نگات،محتاجم
به خنده هات، محتاجم
به رنگ آبی چشات…
محتاجم …
به لحظه های ِ دیدنت
محو غزل شنیدنت
خیره شدن به صورتت
وقت نفس کشیدنت