این شعر طنز نیست !
گفتم که از عشق تو بی خوابم
گفتی بکش پتو رو روو سرت
خب این جوابه تو به من میدی ?
یعنی خدایی خاک تو سرت
من عاشقت بودم همه عمرو
تو واسه من آینه ی دق بودی
باید به کشتی رو میآوردی
بس که چقر و بد قلق بودی
روانیه ، خل وضع ، شیرین عقل
تقصیر باباته که تعطیلی
تلویزیون میگفت بد میشه
محصول ازدواج فامیلی
یعنی تمووم اونهمه احساس
آخرشم هیچی به هیچی شد
نصف اینایی که بهت گفتم
به گاو میگفتم عاشقم میشد
من فک میکردم آخرش فکرت
از توو سره من میپر_ دیگه ..
هی به خودم گفتم که لامصب
این خر نشد ،خب یه خر دیگه
حس عجیبی بعد تو دارم
از خودمم هر روز بیزارم
از اینکه واسه چی تورو هنوز
با این همه نفهمی ، دوس دارم….
نیما رستگار