قصه های مادر بزرگ

سلام خدمت همگی دوستان هنرمندم

این ترانه رو قبلا در سایت گذاشته بودم ولی بعلت اینکه روش ویرایش انجام دادم از لیست حذف شد خوشحال میشم با نظرات ارزندتون منو در هر چه بهتر طی کردن این مسیر راهنمایی بفرمائید از نقد های سازنده واقعا استقبال می کنم ممنون از توجهتون

 

قصـــــه های مادربـــــزرگ
مث یه رویا س توی خواب
توو واژه هاش محبتـــــــــو
حرفاش همش حرف حساب

هـــــر مَثَــل وحکایتـــــــــش
گفتــه می شــد از دلی تنگ
با مهر بونیــــــو صفـــــــــا
نقل می کـــــرد چقد قشنگ

قصـــه می گفــــت از جنگلی
که توش یه جادوگــری بــود
مسیــــــــر عشقـــــــو رو دلا
ساده می بستــــــو خیلی زود

یکــــــــی باید توو راه عشق
قفـل طلسمــــــــومی شکست
تـا دختـــر شـــــا پریــــــــون
دل به دل عاشق می بســـــت

از دل می گفت از گل می گفت
از حس خوب عشق می گفت
تبسمــــی رو لبــــــــــــامـــون
مث یه غنچــــــه می شکفـــت

ولــــی حالا توو قصـــــــــه ها
مـوج میزنـــــــه درموندگـــــی
بیهودگــــــــــــــــی افسردگـــی
پر شده جاش تو زندگـــــــــــی

امــــــــا بایـــــد کســــی باشـــه
قفـــــل غمـــــــــا رو بشکنــــه
این قصــــــــه ها آبستـــــــــــن
روزای شــــــاد و روشنـــــــــه

حیفـــــه که عاشقـــــــــا بخوان
رو ابرا خونــــــــــــه بســــازن
واســـــه با هم یکـــــی شــــدن
زندگیشــــــونــــــــــو ببــــــازن

قصـــــــــه بگــــو مادر بــزرگ
عیـــــن قدیـــم بــــا اشتیـــــــاق
تا بـــاز بپیچـــــه بوی عشــــــق
تـــــــــوی هوای این اتـــــــــاق

حیـفــــــــــه مسیـــــر زندگـــــی
بدون عشـــق تمــــــــــــوم بشه
حیفـــــــــه که عمر منـــــو تـــو
توو غصـــه ها حــــروم بشــــه

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/98101کپی شد!
1093
۱۹
۲

  • melodi_tarane slm khanome vahidi az sorodeye zibaton lezat bordam mozoe khobio gostaresh dadin va tu char chob behesh pardakhtin vali hamantor k dostaye dgamon goftan b nazare manm bazi az mesra ha mitone jaygozini behtar az in che k has dashte bashe montazere taranehaye zibaye dgaton hastam
    • وحیدی(سورمه) سلام ملودی عزیزم ممنون از اینکه وقت گذاشتین و ترانه ی منو خوندین اولین باریه که به خونه ی کوچک ترانه م سر می زنی نقد تمامی دوستان واقعا برام ارزشمنده ممنون که هستین و منو همراهی می کنین
  • بهزاد صنعتی سلام و درود... مثل همیشه زیبا و قشنگ... موفق باشید
    • وحیدی(سورمه) سلام آقای صنعتی ممنون از همراهی همیشگیتون واقعا لطف کردین وقت گذاشتین و ترانه ی منو خوندین و خوشحالم که به نظرتون ترانه زیباست امیدوارم که همیشه شاد باشین و سلامت
  • حامد حسینی سلام خانم وحیدی امیدوارم حالتون خوب باشه! بسیار عالی لذت بردم از ترانتون ......موفق و پیروز باشید.......
    • وحیدی(سورمه) سلام آقای حسینی ممنون از همراهی همیشگیتون و تشکر از اینکه وقت گذاشتین و ترانه ی منو خوندین و خوشحال تر از اینکه به نظرتون ترانه م خوبه امیدوارم که همیشه شاد باشین و سلامت
  • محمد قاسمی (شاهد) سلام بانو وحیدی. کار جالب و نوستالژیکی بود. البته یکم طولانی. موفق باشید.
    • وحیدی(سورمه) سلام آقای قاسمی ممنون از اینکه وقت گذاشتین و ترانه ی منو خوندین خوشحالم که به نظرتون ترانه م جالبه و در مود طو لانی بودن در پاسخ به آقای شریفی توضیح دادم ممنون میشم اونجا مطالعه بفرمائید امیدوارم که همیشه شاد باشین و سلامت
  • علی اصغر شریفی آفرین کار خوبی بود. میشد کمی کوتاه تر هم بشه. روایت خوبی رو ترسیم کردید. *موفق باشید*.
    • وحیدی(سورمه) سلام آقای شریفی ممنون از اینکه وقت گذاشتین و ترانه ی منو خوندین و خوشحالم که این بار ترانه م باب میلتون بوده در مورد طولانی بودن ترانه م واقعا نمی دونم چی بگم چون هر بندش رو خواستم کم کنم دیدم انگار به کار لطمه می زنه امیدوارم که همیشه شاد باشین و سلامت
  • بابک آرمانی سلام خانم وحیدی ترانه بسیار زیبایی سرودین موفق باشین.
    • وحیدی(سورمه) سلام آقای آرمانی ممنون از اینکه وقت گذاشتین و ترانه ی منو خوندین و خوشحالم که به نظرتون ترانه زیباست و فکر می کنم اولین باریه که به خونه ی کوچک ترانه ی من قدم رنجه می فرمائین امیدوارم که همیشه شاد باشین و سلامت
  • یاسر بهبهانی سلام نسترن خانم. کار زیبایی شده بعد از ویرایش. مصرع حیفه که عاشقا بخوان رو ابرا خونه بسازن زیاد به دل نمیشینه و عوض بشه بهتره. مرسی
    • وحیدی(سورمه) سلام آقای بهبهانی ممنون از اینکه وقت گذاشتین و ترانه ی منو خوندین و خوشحالم که به نظرتون بعد از ویرایش ترانه بهتر شده در مورد رو ابرا خونه بسازم رو خودم تصویرش رو دوست دارم ولی چون شما میگین چشم حتما عوض می کنم و می نویسم حیفه که عاشقا بخوان رو غمها خونه بسازن باز هم اگه به نظرتون خوب نیست اصلاحش کنم چون واقعا نظرتون برای من محترمه
      • یاسر بهبهانی سلام مجدد خدمت شما. من خودم دو دفتر دارم که تو یکیشون ترانه هامو به صورتی که خودم دوس دارم می نویسم و دفتر دیگه ای که ویرایش اون ترانه ها رو بصورتی که اجرایی تر باشه می نویسم. کلماتی رو که تغییر میدید برای اجرا نباید باعث بشه ترانه اصلی که خودتون می پسندید رو دور بندازید. رو غمها خونه بسازن فکر می کنم بهتر از رو ابرا باشه. موفق باشید.
    • وحیدی(سورمه) سلام جناب آقای بهبهانی ممنون از توجهتون خیلی خوبه که ترانه هاتون رو در دفتری ثبت می کنین من فقط در کامپیوترم ثبت می کنم که اگه کامپیوترم هم به علتی خراب شد دیگه ترانه هام رو هم ندارم امیدوارم که همیشه ی همیشه شاد باشین و سلامت
  • اشکان آقایی سلام و عرض ادب خدمت خانوم وحیدی تبریک به خاطر احساستون که یادها مادربزرگ هارو زنده کردید به لحاظ فنی و وزنی من با مختصر علمم مشکلی حس نکردم ولی به لحاظ مفهومی و روایت ترانه خوب همینجور که از اسمش پیداست قراره خاطره مادربزرگ ها رو زنده کنه اما عملا از بیت((تبسمی رو لبامون// مثل یه غنچه میشکفت)) به بعد دیگه مادربزرگی در کار نیست و شکایت از تغییر احوال عشق ها میشه به نظرم اگه حداقل پایان کارتون رو اختصاص بدید به جای خالی مادربزرگ هایی که دیگه نیستن میتونه زیباتر کنه اثرتونو ببخشید پرحرفی کردم شاد و سلامت باشید.
    • وحیدی(سورمه) سلام ممنون آقای آقایی از اینکه وقت گذاشتین و ترانه ی منو خوندین اینجا منظور از قصه های مادر بزرگ خود مادر بزرگ نیست روایت یک دوره هست که تو اون دوره احساس بهتری روی همه چیز بود و مشکلاتی که پیش می اومد در روند زندگی، کسی و یا کسانی بودن که راحت حلش کنن ( که باز هم اینجا سرپرستی مکان و یا موقعیتی بوده که با درایت مشکلات حل می شد)و اون قسمت که اشاره کردین یه دفعه مادر بزرگی در کار نبود باز هم دقیقا منظورم همین بوده که الان دیگه اون مادر بزرگ دلسوز نیست که مشکلات رو یکی پس از دیگری حل کنه و شادی روی لبها بنشونه و در نهایت اشاره کردم که ای کاش کسی باشه که از این به بعد باز مثل قدیم طعم خنده و شادی رو لب ها آشکار کنه و حیفه که مردم به این شیوه و روش راه خودشونو ادامه بدن
      • وحیدی(سورمه) در حقیقت آقای آقایی مادر بزرگ یک نقابه برای اینکه من بتونم حرف دلم رو بزنم