داماد سیگاری
ازین خودخواهی و دوری
ازین تقدیر بیزارم
دوباره فصله پاییزه
منو پُک های سیگارم
چه شبها که تووی رویا
کنار من عروس میشد
میون بغض و تاریکی
برام مثه فانوس میشد
حالا نیستو منم تنهام
می دونم تنهایی سخته
باید باور کنم دیگه
نمیاد اونی که رفته
باید باور کنم دنیا
همینه، گنگ و بی رحمه
که دیگه قلب بیچارم
ازین احساس بی سهمه …
باید شاعر بمونم و
میون واژه ها گم شم
باید تسلیم نشم هرگز
جدا از حرف مردم شم
خودم هرشب تووی آیینه
میگم تو محکم و مردی
می دونم تووی این شبها
شبیه کوهی از دردی
ولی حالا مقاوم باش
ازین تنهایی دس بردار
دیگه هرگز نگو میری
نگو تیغ و طناب دار…
ازین تقدیر بیزارم
ازین تقدیر بیزاری
دوباره فصل پاییزه
منم دامادی سیگاری
…………………………….
ترانه مشترک قدیمی:
بهزاد صنعتی
مائده نجفی