تو از بارون همیشه زخم خوردی…
تو این دنیا فریب چی رو خوردی
که این روزا همش فکر فراری
کنار ساعت کهنه می شینی
شبا رو مثل روزا می شماری
نگات سمتِ من ِ فکرت پریشون
می دونم سالهاس(ت) چشم انتظاری
تو از بارون همیشه زخم خوردی
تو صیادِ همش فکر شکاری
تو این خونه دیگه آرامشی نیست
نفس با هر نفس جون می سپاری
یه روز آغوش تو مثل قفس بود
به من تو سالهاس(ت) حسی نداری
یه روزی کاش بفهمی دردِ من رو
که قلبم رو گرفته یادگاری
بفهمی چشمی که از اشک می سوخت
تو رو تنها نذاشت تا غصه داری
تو از بارون همیشه زخم خوردی …
“نرگس”