سارای من
با سلام خدمت همه دوستان عزیزم.
روزای اول رنگ دنیامون
سرخی چندتا شاخه ی رز بود
احساست اما بعد یک مدت
با حس و حالم در تعارض بود
با هم شروع کردیم اما تو
تنهایی حکم آخرو دادی
مصری شده این درد انگاری
میسوزمو میبینیو شادی
من عاشق لبخندهای تو
تو هرکجا فکر خودت بودی
هی دورتر میشد نگات از من
وقتی که دنبالِ مُدِت بودی
تا واسم از رویات میگفتی
من خواب میدیدم برای تو
دارم تقاس چیرو پس میدم
چوب قیاس نابجای تو
دارایی من سادگی هامو
یک سینه غرق آرزوها بود
سارا تو اما فکر دارایی
این فاصله بین دو دنیا بود
من محو دنیای حضور تو
تو بی تفاوت به حضور من
من زندگی رو با تو میدیدم
تو عامل مرگ غرورِ من
ترسی که روزامو بغل کرده
تنها نشون یادگاریته
رنگ کبود آسمون من
میراث تلخِ زخم کاریته
با سرعتی که اومدی رفتی
طعنه زدی به سرفرازیمون
کوتاهی عمر گلا افتاد
به طالع این عشق بازیمون
با پنجه های بی وفاییات
رو صورت عشقو خراشیدی
سارای من این پیکر سردو
تو از وجود من تراشیدی
……………………………….
محمد قاسمی (شاهد)