محرم
امشب ماه سیاه پوشه و شهر غرق غم و ماتمه
آسمون دلش پرخوونه چشماش گریونه
صدای یا حسین میپیچه توی هر شهر و کوچه
شمع و شمعدونی و گل نشستن رویه طاقچه
گل سرخ شکسته رو تنش جای شمشیر نشسته
قاصدک از جنگ میگه و شقایق دلش شکسته
همه تنشنه و خاک کربلا سیلابه خوونه
خیمه ها چشمه خوونه جا شمشیر رو بدناشونه
دجله و فرات شرمنده روی شما شدن
وقتی لب هایه تشنیه بچه هایه بی تاب دیدن
سقای کربلا لبای خشک و تنشنه رو میبینه
دیگه طاقت نداره بچه هارو توی این حال ببینه
یکی دستاشو گرفته اما آبو به دندون گرفته
پیکرش روی زمینه دعوت حقو لبیک گفته
تیر دو شعله گلو نوازد معصوم دریده
همه عالم درهم پیچیده آخه بابا رفتنشو دیده
طفله سه ساله سر بابارو سر نیزه میبینه
غم عالم تو سینه ش می کوبه آسمون مرثیه می خونه
خیمه ها رو آتیش میزنن گوشوار رو میکشن
تا غنیمتی از شهر خون به یادگار داشته باشن