میشه پرسه زد

با ترانه تا رسیدنم به تو

می شه پرسه و نفس زد و نمرد

می شه قصه های شب رو تازه کرد

توء ترانه ها می شه دووم آورد

 

با ترانه ، هم ترانه تازه ام

حالا که نیستی و بارون نمی آد

حالا که آیینه هم یه حسرته

خاک گلدون خیس اشکات رو می خواد

 

با ترانه ، این سکوت رج زده

دست من نقش نگات رو می زنه

دست من گره گره گیج و اسیر

تار خونه ی خیال رو می تنه

 

با ترانه ، صفحه ی مات صدام

اسمت رو روء در و دیوار می کشم

اسم تو نمی دونم خاطرمه ؟!

بی تو مردم یا دارم وقت می کشم؟

 

با ترانه تا نوازشای تو

می شه جون نداد ، فقط نفس کشید

می شه خط تیره زد روء شب و روز

 از تو اما نمی شه که دل برید

از این نویسنده بیشتر بخوانید: