گلایه

دل من پر از غمه کی می دونه ؟
یاسینو کی سر قبرم می خونه ؟

توویِ دریا ، پیشِ کوسه ها منم
آ خه از بختِ بَدم من یه زنم

شما که همه می گین اهل دلین
روز و شب دنبالِ حلِ مُشکلین

هیشکی از من یه سراغی نگرفت
هم ترانه ای دلت ، سنگه و سِفت

یکی تون مرهم ، رویِ زخمم نذاشت
اون غریبه چه قشنگ ، دردارو کاشت

کِی ، رها از این همه کینه می شم
کِی ، دوباره نفسم میاد پیشم ؟

دلِ من ، پُر از غمه به کی بگم
جای ، اون نفس کمه به کی بگم؟

شما بچه هام بودین کو معرفت ؟
جسم و روحم داغون از یه بی صفت

دل شکستن کارِ شاعرا نبود
حتی ، توو شهرِ شلوغ و پرِ دود

اِ سمای قشنگتون توو قلبمه
عمرِ من تمومه ، یه آ ه و دَ مه .

https://www.academytaraneh.com/93862کپی شد!
1249
۱۵

  • حسين عباسي بائي سلام بانو واقعا منم امیدوارم این فصل مذخرف که واسه منم بسیار داره بد می گذره زود تموم شه موفق باشید
  • حمزه شربتی سلام دوست گرامی به قول شاملو... وطن کجاست که آواز آشنای تو چنین دور می نماید؟ امید کجاست تا خود جهان به قرار باز آید؟ هان، سنجیده باش که نومیدان را معادی مقدر نیست! * معشوق در ذره ذرهی جان توست که باور داشته ای، و رستاخیز در چشم انداز همیشه ی تو به کار است. در زیج جست و جو ایستاده ی ابدی باش تا سفر بی انجام ستاره گان بر تو گذر کند، که زمین از این گونه حقارت بار نمی ماند اگر آدمی به هنگام دیده ی حیرت می گشود. * زیستن و ولایت والای انسان بر خاک را نماز بردن، زیستن و معجزه کردن ورنه میلاد تو جز خاطره ی دردی بی هوده چیست هم از آن دست که مرگ ات، هم از آن دست که عبور قطار عقیم استران تو از فاصله ی کویری ی میلاد و مرگ ات؟ معجزه کن معجزه کن که معجزه تنها دست کار توست اگر دادگر باشی، که در این گستره گرگان اند مشتاق بر دریدن بی دادگرانه ی آن که دریدن نمی تواند. و دادگری معجزه ی تنهائی است. و کاش در این جهان مردگان را روزی ویژه بود، تا چون از برابر این همه اجساد گذر می کنیم تنها دست مالی برابر بینی نگیریم: این پر آزار گند جهان نیست تعفن بی داد است. و حضور گران بهای ما هر یک چهره در چهره ی جهان (این آینه ئی که از بود خود آگاه نیست مگر آن دم که در او در نگرند) تو یا من، آدمی ئی انسانی هر که خواهد گو باش تنها آگاه از دست کار عظیم نگاه خویش تا جهان از این دست بی رنگ و غم انگیز نماند. یکی از دریچه ی ممنوع خانه بر آن تل خشک خاک نظر کن: آه، اگر امید می داشتی آن خشک سار کنون این گونه از باغ و بهار بی برگ نبود و آنجا که سکوت به ماتم نشسته مرغی می خواند. نه نومید مردم را معادی مقدر نیست. چاووشی ی امیدانگیز توست بی گمان که این قافله را به وطن می رساند
  • مائده نجفی سلام ناهید جان به نظرم بیشترمون روزای خوبی رو نمیگذرونیم ولی دلم روشنه که این فصل لعنتی بالاخره تموم میشه ترانه های دلی همیشه دلچسبن توویِ دریا ، پیشِ کوسه ها منم آخه از بختِ بَدم من یه زنم شاد باشی و سلامت بانو
  • محمد قاسمی سلام بانو سلیمانی. کار خیلی با احساس و زنده ای بود ولی خب غمگینننننن در حد لالیگا. آ خه از بختِ بَدم من یه زنم؟؟؟ چرااااا؟؟ موفق باشید.
  • یاسر بهبهانی سلام ناهید خانم. ترانه زیباتونو خوندم. کلا این تابستون واسه خیلیامون فصل خوبی نبوده و شانس از خونه هامون راهشو کج کرده. تنها راه صبره تا شاید ورق برگرده و فصل شادی برسه.
  • حمید رحیمی ترانه تون زیباست اما بیشتر از هر چیز پر از احساسه...احساس گلایه یا همون شِکوه. ترانه های قبلی شما رو هم خوندم. زیبا ترانه سرایی می کنید. از تنها موندن گلایه نکنین.... تنهایی میراث شاعران و ترانه سرایانی است که برای دلشون شعر و ترانه میگن.
    • ناهید سلیمانی سلام آقای رحیمی ممنون که ترانه های منو می خونید و متشکر از دلگرمیتون سلامت و شاد باشید. چقدر قشنگ نوشتین .....تنهایی میراث شاعران و ترانه سرایانی است که برای دلشون شعر و ترانه میگن آفرین به شما.
  • sepinood pahlevani ناهید خانم! چرا انقد غمگین؟!
  • وحیدی(سورمه) سلام ناهید عزیزم کجائی نیستی تهران اومدم شمارتونو نداشتم که اونجا باهاتون ملاقاتی داشته باشم خلاصه حسابی دلم برات تنگ شده عزیز دلم اگه امکان داره شمارتو تو جمیلم بذار تا باهاتون ارتباط داشته باشم در ضمن ترانتونو خوندم انگار حسابی دلت از بچه ها پره ولی خیلی زیبا درد دلتو بیان کردی عزیزم
    • ناهید سلیمانی سلام نسترن مهربونم منم دلم هم برای تو و هم برای تموم بچه های آکادمی تنگ شده واقعا ازت ممنونم که همیشه همراهمی عزیز دلم من که قبلا شمارمو بهت داده بودم سعادت نداشتم ببینمت شمارمو توو کامنتی که پای ترانت نوشتم برات گذاشتم خوشحال می شم باهات در ارتباط باشم