مسافر
اولین تجربه م هست در نوشتن ترانه روی ملودی
از پس ابرا تا درخشیدی
به جهانم بعد تازه بخشیدی
منی که عشقو با تو حس کردم
نمی تونم ساده از تو برگردم
بی تو غریبه م با خیابون و
دیگه نمی شناسم عطر بارونو
قبل از این که با تو روبرو بشم
زندگی یه اتفاق ساده بود
عاشقی یه هدیه بود از آسمون
که خدا به خیلیا نداده بود
آبی چشمات جوهر دریاس
ساحل آغوشت تصویر رویاس
توو تن شرجیت هرم آتیشه
ابر دلتنگیم با خنده ت وا میشه
پیش تو هر چی بخوام کنارمه
واسه لمس زندگی کجا برم؟
وقتی تو برام مسیر و مقصدی
تووی آغوشتم و مسافرم
عاشقی دلهره های سفره
می خوام این سفر پر از حادثه شه
اگه من ساکنم و مسافرم
این حضور توئه که باعثشه