نخواه که بچه مو ازم بگیری
به احترام اون شبا که باهم
ستاره می چیدیم از آسمونا
می رقصیدیم و جشنمون براه بود
تو جمع سوت و کورکهکشونا
به احترام روزایی که خورشید
به شوق عشق ما سرک می کشید
تو اون روزا که قلب ما تازه داشت
لذت عاشق شدنو می چشید
به خاطر تمام خاطراتی
که خط به خط ترانه سازمون شد
به حرمت تمام واژه هایی
که خالق راز و نیازمون شد
حالا که عمر رابطه تمومه
الان که راه به انتها رسیده
حالا که تو هجوم بدبیاری
دست خزون میوه ی عشقو چیده
نذار شکنجه شم تمام عمرم
نگو که زندگیم بشه اسیری
نذار به جرم مادری بمیرم
نخواه که بچه مو ازم بگیری