من و ناز تو
من و دل ِ تنگم ، تـــــــو و دل سنگت
شب و تنهایی و من، تو و ناز قشنگت
من و اشکهای چشمم،تو و خنده ی لبهات
من و دنیا و زندون، تو و بــازی چشمات
تمـــــام هستی من،از ایـــــن دنیای آلوده
همینه که تــوی قلبم،یکی مثــــل تو آسوده
یکی که غم عشق و،تو چشمای من آورده
دیگه تنها نیستم، منم و چشمای غــم برده
به من میگی دهــــاتی ، آره من از دهــــاتم
من از ریحان و پونه، من از دعا و صلواتم
چیکار کنم دوست دارم، تو ای شهری زیبا
منو توو ورطه ی غم ها،نــــذار تنهای تنها
حالا من موندم و،شب و،اشکهــــای پنهونی
خدا ممنونم از تو،من،با این ابرهای بارونی