حواست نیست
نشستم رو به روی تو
کنار من نمی شینی
نگاهم می کنی اما
منو اصلا نمی بینی
از آغوش تو دلگیرم
که عطرم رو لباست نیست
دارم از غصه می میرم
ولی اصلا حواست نیست
حواست نیست این روزا
که دنیای من آشوبه
تو یادت رفته لبخندت
برای قلب من خوبه
داری آماده میشی که
بری سمت فراموشی
من از پاییز می ترسم
تو شال زرد می پوشی
نرو دنبال تنهایی
که با پاییز همدسته
خودم تا آخرش رفتم
نرو، این کوچه بن بسته
داری میری چقد تلخه
که دستامو نمیگیری
میدونم که میخای، اما
نمیشه، چون تو تصویری!
نمی دونم تو کِی رفتی
تو قاب عکس روی میز
اتاق از عطر تو خالی
من از حس جنون لبریز…