آب رو آتیش
با سلام خدمت دوستان عزیزم. منتظر نقدهای نغزتون هستم.
بیداری چشمام
خوابایی که مردن
گل های رویایی
که دیگه پژمردن
موج خروشی که
دیگه فروکش کرد
روزای خوبی که
تنهایی دودش* کرد
پیشونی خیسم
دستایی که کم شد
پشتی که می لرزید
پاهایی که خم شد
تکثیرِ احساسِ
شوم پریشونی
ترس از سوالی که
میری یا میمونی؟
ترس از جوابی که
واسم مقدّر شد
رویایی که دیگه
مات و مکدّر شد
قاموس این مردو
از خنده دزدیدی
وقتی که میرفتی
اشکامو میدیدی
ناقوس بی خوابی
سوهان روحم شد
جای تو تنهایی
تعبیر کوهم شد
جای نبود تو
واسه دلم زوده
نوستالژی خونه
دستای تو بوده
وقتی حضور تو
توو خونه حاکم نیست
پاهای لبخندم
خیلی مقاوم نیست
دور از تو آرامش
بی آبرو میشه
لبخند تو عینِ
آب رو آتیشِ
برگرد رسم تو
پا پس کشیدن نیس
از عاشقی سهمم
تنها شنیدن نیس …
………………………………………………..
به عمد نقص قافیه به کار رفته و فدای مفهوم شده.
…………………………………………………
دوستان عزیزم به بهونه عید مبعث دردانه عالم خلقت احساسی در وصف رسول مهربانی رو تقدیمتون میکنم که البته در حیطه ترانه نمی گنجه و غزلیست با بهانه تبریک.
پیشاپیش عید بر شما مبارک. با آرزوی بهترین ها برای همتون.
بوده است آدم منتظر عمری برای تو
هر لحظه ی حوا گذشته در هوای تو
ده قرن شوخی نیست تا کشتی نوح نشست
بر ساحلِ دریای امنِ آشنای تو
روزی که آتش شد گلستان بر خلیل وحی
بود هم نفس با عطر خوشبوی صفای تو
چون نیل بر موسی گشود دروازه های خویش
بر قلب او افتاده بوده است ردپای تو
عیسی که در گهواره با مردم سخن بگفت
چیزی نبوده است حرف او غیر از ثنای تو
یوسف چو از اعماق چاهی شد عزیز مصر
دل داده بود آخر به اعجاز ولای تو
جمله رسولان آمدند و مژده ای شدند
بر مطلع لبخند دنیا در لوای تو
بغض گلوی عالم آن جایی شکسته شد
کامد ندای روشنی بخش از حرای تو
دنیا مقابلت سر تعظیم خم نمود
معراج پنهان گشته در زیر ردای تو
روزی که عالم خاک پایت گشت ای رسول
شوقی وجودش را گرفت حتی خدای تو
شاهد که باشد غیر عشقی کز ازل نوشت
چیزی ندارد زندگی غیر از هوای تو
احساسم هر دم جان دهد در وصف این جنون
شاه بیت شعرم را ببین گشته گدای تو
محمد قاسمی (شاهد)