شاید ورق برگشت

چرا سرد شده رفتارت
بگو چرا نگات سرده
چرا چشمات مغرورن
بگو کی عاشقت کرده
بیا حرفی بزن با من
چرا عزم سفر داری
هنوزم عشقمو میخوای
یا فقط اونو دوس داری
حسودی میکنم اما
چه میشه کرد،‏ دوسش داری
دیگه قافیه رو باختم
بازم بغض کردم انگاری
تو این شب هایی که با اون
غریبه خوش و خندونی
همش میترکه بغضم
تو از حالم چی میدونی
دلی که عشقتو میخواست
دیگه تنهایی پر پر شد
از اونی که میترسیدم
از اون بدترش آخر شد
حالا به زیر مشتی خاک
خوابیدمو تو آرومی
همش دلتنگ چشماتم
تو این شب های بارونی
کسی اینو نمیدونه
شاید یه روز ورق برگشت
همونی که دوسش داری
شاید،‏ یه روز پیشت برگشت

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/91699کپی شد!
685
۴