قصه ی سیندرلا
روی کویردلم
جای چن تا رد پاس
نقش تمومش درست
شبیه کفش شماس
زمونه واسه ی من
همش پایین و بالاس
حکایت ما دوتا
قصه ی سیندرلاس
وقتی که نبض دستات
تیک تیک ثانیه ام بود
فرصت با تو بودن
برای من چه کم بود
شب جدایی ازتو
دیگه نشد صُب برام
کم کم دیگه من دارم
شک میکنم به چشمام
عطر حضورت انگار
نمی ره از کنارم
همیشه تووی گوشم
زنگ صداتو دارم
گاهی که تنها میای
سرزده تووی خوابم
دیگه تا آخر عمر
دلم میخواد بخوابم
داغ جدایی از تو
حک شده روی سینه ام
گریه ی بیشتر از این
من به چشام دیدم