قهرمان
سلام به دوستان عزیزم.
این کارو تقدیم می کنم به هنرمندان اصلی عرصه مرام و پایداری، پدران عزیزی که شانه هایشان بلنداییست به وسعت آرامش و التیام.
در تمام داستان های خیال
در تمام قصه های آرزو
نقش اول را تو بازی کرده ای
قهرمان ایستاده با وضو
در میان متن های زندگی
در میان صحنه های روزگار
من تو را چون قهرمانی دیده ام
ای شکوه دلنواز سایه سار
هر کجا را با تو من سر کرده ام
نقش تو یادآور یک مرد شد
سهم ما آرامش این خانه و
سهم تو تنها پلان درد شد
قهرمان روزهای زندگی
متن ها را خوب، بد، زشت دیده ای
گاه باران بوسه زد بر گونه ات
رو به من اما فقط خندیده ای
داستانم را حماسی کرده ای
غیرت تو طعنه ای بر رستم است
من چه گویم مثنوی هم باشد این
پیش وصف قلب دریایت کم است
با تو ژانر زندگی افسانه ایست
اُست واری با نگاهت دلخوش است
ای شروع فتح های پرغرور
شاهنامه با تو پایانش خوش است
ای پدر، سالار هستی تا ابد
در حضورت پهلوانی میکنم
میهمان خانه ی سبز امید
روزگاری را جوانی میکنم
پایمردی را تو معنا کرده ای
مردی از جنس آژانس شیشه ای
ای بلندای غرور و ریشه ام
اعتبار و رونق هر گیشه ای
فاتح سیمرغ های معرفت
فرش قرمز زیر پایت می کشم
از سر پیمانه ی مهرت پدر
جرعه جرعه عاشقی را می چشم