چشات دنیا رُ می ارزه
گُلا دلگیرن از اون بلبلایی که
کنار گُل نشسته فکر انجیرن
تو بر عکس تموم مردایی هستی
که زیبایی رُ مصرف می کنن میرن
دلت دریاییه ترسی نداری از
شنا تو جایی که عمقش مشخّص نیست
تو بارونی ترین مردی و می دونی
واسم هیچی مث بارون مقدّس نیست
تو همتای تن این آسمون پاکی
دلت از ظلمت خودکامگی سیره
تو سرخابی ترین وقت غروبایی
که زیباییت همه دنیا مو می گیره
صدای تو نسیمی نرم و آرومه
زمین از لمس احساس تو می لرزه
چشات با اشک هم مرز و هماغوشه
همین یعنی: "چشات دنیا رُ می ارزه"