*عرق بریز*

گفتی که با سلامتت جوون
برگی طلایه دار ورق بزن
هرچی بگی زدم ! ولی تو چی…!؟
سرِ سلامتی(م)… عرق بزن!

گفتی برو که کوهِ آهنی
به جای بردگی عرق بریز
بابا! بریدمو … بشین برام
هم پیکِ زندگی(م)…عرق بریز

دلم که می گرفت .. تو بودیو
مامان..! ، کنارِ من مَلَّق زدی..!
راستی..!؟ شبی که عشقتو گرفت
وقتی دلت گرف(ت)…عرق زدی..!؟

گفتی عجب چه زود…گذشتو رفت
رعنا شدم..! چه شق و رق شدم..!؟
رفتم…. نگفتیو…. نگفتمت
چی شد که همدمِ…عرق شدم..!؟

چن سالِ بعد تو بودیو .. دُ(و)رِت
عروسو..! کادوها توو زَروَرَق..!
خواهر! عروسکاشو دوس(ت) نداشت
من بودمو… غمو… همش عرق
.
.
.
********************************
صبرم برید و حافظم که هست
امشب تَفَاُلَم *فِتاد زُ(و)رق*——> ( از لسان الغیب )
بابا! ببخش!…این دَفَم(دفعه هم) به جات
سر سلامتی(ت)…سه پیک عرق(پی کَرق)

********************************
جمعه بیست و دوم اسفند ، ۵:۴۵ صبح ، کوی دانشگاه
لطفا رو وزن *مستفعلن مفاعلن فعل* خوانده شود.

https://www.academytaraneh.com/90745کپی شد!
1103
۴۰

  • تيام كارگرعرب افرین خیلی لذت بردم جناب سرمدیان
  • مصطفی خدادادی مقدم سلام بیخیال ترانه داداش. کنار عرق, زیتون بزن.
    • علیرضا سرمدیان سلام رفیق..مرسی از توصیت...ولی من طبعم گرمه کلا عرق بهم نمی سازه.دیگه چه برسه با زیتون..در گوشی بگم اهل چیزای خنک هستم...مثه آب انار آب آلبالو آب زرشک آب هندونه آب انگور ...آب خنک... آب جو ولی جدا جدا..یعنی آب جدا جو هم جدا(پس زبونم لال ازین فکرا نکن،این فقط ترانست :-) )...راستی آب هویجم دوس دارم یادم رفت از قلم نیفته خدای نکرده..آخه عشقه...
  • مهیا غلامی سلام آقای سرمدیان عزیز اول از همه بخاطر اینکه کارهاتون رو ویرایش نمی کنید و عجولانه به نمایش در میارید ازتون گلایه کنم ... چرا کاری که وقت و فکر و احساس با ارزشتون رو روش گذاشتید همینطوری بدون ویرایش و پختگی لازم ، به نمایش در میارید که بعد از انتشارش پشیمون بشی و بعدها وقتی می خوندیش ، اکراه داشته باشی از انتسابش به خودت و این وسط وقت و انرژی شماس که با زوال اون کار به هدر میره .. رو کارهات با صبر و حوصله بشین وقت بذار این حرفای الکی رو هم ول کن که داری بیخود به خودت تلقین می کنی من فلانم و فلانم... خودتون بخواید میتونید جمع و جور باشید . اما این کار شما که حرفش از مستی و عرق خواری بود از احساس پشتش خوشم اومد ولی در انتخاب کلمات و چینش واژگان بدون هیچ دقتی و با راحتترین کلمات و پیش پا افتاده ترین تصاویر کار رو بستی و تموم شده . مثلا برگ طلایه دار »»»» طلایه دار یعنی پیشرو و برگ طلایه دار یعنی چی دقیقا؟ شاید منظورت برگ طلایی بوده باشه . همون که مثلا میگن در صفحه تاریخ برگی زرین از فلان چیز ... هم پیکِ زندگی(م)…عرق بریز»»» پیک زدنی است نه ریختنی . پس فعل مناسبش عرق بزن باید باشه . هم پیک زندگیم هم که اشاره به کوتاهی زندگی داره برام جالب بود. کنار من ملق زدی از وزن اومدی بیرون جناس تام عرق و عرق رو در بند دوم دوست داشتم . خوب بود در هر صورت اگر میخوای در این زمینه ها طبع آزمایی کنی و این نو آوری ها رو دوست داری باید خیلی قوی تر ازین کار کنی که من مخاطب از تکرار قافیه هات خسته نشم و میخکوب صحنه ها و تصاویر ترانت بشم و تا آخر بخونمش . موفق باشی بازم بهت سر میزنم .
    • علیرضا سرمدیان سلام...خانم غلامی عزیز ... اول از همه بابت وقتی که واسه کار من گذاشتید خیلی تشکر می کنم ، میدونم وقتتون کمه و قدر این زمانی که گذاشتیدو می دونم... و همینطور می دونم اگه یه بار بهم بگی دفعه بعد تکرار کنم دیگه ازم ناامید می شی ... ایندفعه قول واقعی ... رو کارام خیلی بیشتر فکر می کنم ... چشم ...در مورد اینکه گفتمم فلانم و چنان ، نه خدایی من همیشه شادم ... هیچ مشکلی هم ندارم ...:-) ... در مورد طلایه دار باهاتون موافقم ... معنی شو می دونستم ... اشتباه در اینجاست که فک می کردم چنین اضافه ای می تونه معنی تلاش رو برسونه منظورم از برگی طلایه دار ، قدمی پیشرو در تاریخ زندگی بود ..شاید اگه می گفتم گامی طلایه دار چنین مشکلی پیش نمی یومد ... باهاتون موافقم ... در مورد اینکه پیک زدنی هست یا ریختنی ... یه کم مخالفم ... چون ما به ساقی می گیم یه پیک عرق بریز لطفا ... درسته که پیک همون ظرف وپیمانه کوچیکی هست که تو مشروب خوری استفاده می شه ...ولی از طرفی وقتی می گیم یه پیک بریز یعنی به اندازه اون پیمونه واسم بریز ... ولی خب صحبت شما هم قابل تامله و جای فک کردن داره ...شایدم ما تو محاوره اشتباه می کنیم ... در مورد بیرون اومدن از وزنم بله ... در جریان بودم و کاش بیشتر بهش فک کرده بودم ..چون الان خیلی چیزای بهتری داره به ذهنم می رسه ... در مورد تکرار قافیه ها ، راستشو بخواین مدتی هست که علاقه مند بودم یه چیزی من درآوردی ما بین غزل و ترانه بنویسم و واسه همین نوآوریشم تو همینه که ردیف ها متفاوت اما قوافی ثابتند ... تاکیدم واسه این بود ... حرفاتون آویزه گوشمه ... اینو ثابت می کنم ... بازم تشریف بیارید ..قدمتون رو چشام ...خیلی خوشحالم کردید...
  • مرتضی تلیکانی سلام قربان.موفق باشید و سربلند.
    • مرتضی تلیکانی جسارتا من اصلا با این سبک ترانه ها موافق نیستم و صرا جهت عرض ادب بعد مدت طولانی خدمت رسیدم.جسارت منو ببخشید برادر
      • علیرضا سرمدیان سلام از ماست ...صفا آوُردی رفیق هم حضورت و هم نظرت واسم با ارزشه دوست خوبم ...*گل*
      • م. عبداللهی (صبــــــا) احساس میکنم تصورتون از این قصه ای که ترانه شد خیلی زیباتر بوده شاید کلماتی که کنار هم اومدن نتونستن به خوبی حستونو بیان کنن ولی کاملا مخالفم از حرفتون که گفتید احساسی نیستین. بر عکس به نظرم خیلی هم روحیه حساسی داشته کسی که ترانه از زبانش گفته شده (با اینکه مثل دوستان ارتباط برقرار کردنم با واژه ها و قصه تون سخت بود) موفق باشید
      • علیرضا سرمدیان سلام ... شما لطف دارید ... ممنون از همراهیتون ... منتظر ترانه های خوبو قشنگتونم هستم ...
  • maede najafi سلام علیرضای عزیز راستش هیچی متوجه نشدم! از بی سوادی منه دیگه دلخور نشو تنها چیزی که فهمیدم این بود عرق بزن! عرق بریز عرق زدی..!؟ عرق شدم..!؟ همش عرق
    • علیرضا سرمدیان سلام بانو مائده ی محترم ... این چه حرفیه .. شما که سوادت از منم بیشتره دختر خوب و مهربون ... قطعا ایراد از من و سواد منه که نمی تونم خوب منظورمو برسونم ... زیاد نگران نباش ، چیز با ارزشی هم از دست ندادی ... یه کار جدید دارم تموم می کنم ، مثه سبک های قبلیمه که می نوشتم ... لطیف و پر از احساس قشنگ ، البته دارم تعریف می کنما ... کسی نمی گه ماست من ترشه ;-) ... امیدوارم که با ترانه بعدی بتونی ارتباط برقرار کنی ... این ترانه ها خوب نیستن ، عرق هم هیچی نیست :-) ...
      • maede najafi مقدس کن مث مهرم نگین سرخ لبهاتو نماز هرشبم باشو اذان صبح من باتو! من هنوز تو کف این ترانتم! بیکار که میشم میرم سراغ اون شعرت خیلی دوسش دارم کلا قلمت رو دوست دارم چه اون شعرات که میفهمم چه اونا که نمیفهمم! چی گفتم؟خودمم نفهمیدم خخخ راستی علی عرق تو جیب جا میشه؟!!!! پوشیدنیه دیگه آره؟! خخخ
  • رشید زرین قلم سلام آقای سرمدیان زیبا سرودید موفق باشید دوست عزیز
  • نيما سكوت درود علیرضا جان موفق باشی کاکو
  • نسیم بیرانوند سلام.ترانه تون ترانه ی قوی و خوبی بود. فقط از نظر من، تاکیدی که روی کلمه ی "عرق" داشتید بیش از حد بود و باعث شده بود دست و بال خودتون رو ببندید و کلی انرژی صرف این کنید که حتما حتما این کلمه توو کل ابیات باشه و این زوم کردنه باعث شده بود که کل ترانه در خدمت یک واژه ی خاص باشه .اما به هر حال قدرت شما رو نشون میداد از این جهت که با یک واژه کلی بازی کرده بودید و هر بار که واژه ی"عرق" رو به کار برده بودید معنای متفاوتی ارایه کرده بودین..ممنون.
    • ناهید سلیمانی سلام نسیم جان ببخش مزاحمت شدم می شه یه خلاصه از ماجرای این شعر آقای سرمدیان رو اینجا برام بنویسی ممنونت میشم.
      • نسیم بیرانوند سلام ناهید جان. من خودم دوست ندارم کسی برداشت خودش رو از نوشته ها یا شعرهایی که به عمد گنگ و مبهم مینویسم اینجا یا جاهای دیگه برای اعضای آکادمی یا دیگران بنویسه...چون قطعا از واقعیت، انحرافهایی داره.هرچند زیبایی ترانه در واضح بودن معناست و نه پیچیدگی و ابهامهای بیش از حد اما به هر این ترانه ی آقای سرمدیانه و خودش میدونه که منظور واقعیش چیه... اما من توو تک تک ابیاتش رنج هایی رو حس کردم که مختص سراینده است.رنجهایی که شاید ریشه در گذشته های دور داره و از نظر ترانه سرا، هیچ گریزی از اونها نیست مگر با روی آوردن به عالم بیخبری مستی...این برداشت منه و ممکنه واقعیت چیز دیگه ای باشه:)
      • ناهید سلیمانی عزیز دلم وقتی شما می نویسی ترانه قوی بود از چه نظر .رعایت وزن؟ قافیه ها؟ معنا ؟ برداشت شما از قوی بودن ترانه و یا معنا چیه؟ وشما نوشتین در هر واژه عرق معنای متفاوتی داره .من می خوام درک خودمو بسنجم مثلا من فکر می کنم فقط در مصرع ۶ عرق معنایش با جاهای دیگه فرق می کرد در بقیه شعر معنای یکسانی داشت اصلا قصدم این بود که خودمو محک بزنم سوال کردم شما از خوندن این شعر چی دستگیرت شد ممکنه آدم از چند بیت برداشت متفاوتی داشته باشه ولی خواننده باید کلا بدونه این ترانه چی می خوا د بگه حرف حسابش چیه در هر حال از علیرضای عزیز و شما عذر خواهی می کنم تا نظر بقیه دوستان چی باشه.
      • نسیم بیرانوند خب همه میدونن که"عرق" دو معنا داره :"عرق تن و عرق نوشیدنی". اگه کسی بتونه از یک واژه ، همه ی معانی اون رو به خدمت بگیره توو قوی شدن کار خیلی تاثیر گزاره.البته به شرط اینکه معنا قربانی این آراستنه نشه. فعلی که میتونه برای هر دو معنای عرق ، مشترک باشه فعل"ریختن" هست...مثلا"عرق بریز" دو معنا داره...اتفاقا برعکس چیزی که شما فکر میکنید بیت دوم هم معنای متفاوتی از عرق مد نظر ایشونه خانم سلیمانی بزرگوار. ردیف "عرق بریز" رو ملاحظه بفرمایید..اولین معنای "عرق بریز" به عرق تن اشاره داره.. و دومین بار که از این ردیف یعنی"عرق بریز" استفاده شده عرق نوشیدنی مد نظرشون بوده.یعنی شما متوجه نشدید؟! و این به نظر من یک نقطه ی قوت برای یه ترانه به حساب میاد. از نظر قافیه هم که مشکل خاصی ندارن..شما یه بار دیگه بخونید...فقط از قوافی تکراری استفاده کردن ..."عرق" با هدف نامعلومی که فقط ترانه سرا میتونه راجع بهش توضیح بده، مصرانه توو کل ابیات گنجونده شده اون هم اغلب به عنوان قافیه و این باعث یکنواختی کار و در نهایت ، دلزدگی خواننده میشه.. کسانی که من و میشناسن میدونن که چندان اهل مجادله و کش دادن بحث برای اثبات حقانیت نظراتم نیستم و میتونم بپیذیرم که بعضی جاها هم حق با شماست:) ممکنه توو برداشتهام اشتباه هم داشته باشم... ممنون از شما.
      • نسیم بیرانوند اصلاح میکنم؛ منظورم از بیت دوم "بند دوم" بود.که شما هم بهش اشاره کرده بودید.من درست متوجه این نشده بودم. بند پایانی هم به نظر من منظورش عرق تن بوده..
      • ناهید سلیمانی نسیم جان از من ناراحت نباش آخه من همون آدم برفی ترانتم عزیزم.
    • علیرضا سرمدیان سلام خانم بیراوند ، ترانه سرای عزیز و توانمند ... قدرت و خوبی نزد شماست بانو ، وگرنه من که کمینه هستم در برابر شما ... یه دنیا ممنون ازینکه وقت گذاشتید روی کارم و قطعا واسه من با ارزشه همه حرفاتونو توصیه هاتون ... حضورتون زیباست ....موفق که هستید قطعا ، موفق تر ببینمتون ....
      • علیرضا سرمدیان بابت اشتباه نوشتن اسم شریفتون عذر خواهی می کنم خانم بیرانوند... گل هم نیست تقدیم کنیم ... روز و روزگارتون گل بارون...
      • نسیم بیرانوند سلام آقای سرمدیان.اختیار دارید...شکست نفسی میفرمایید. و اما شما خانم سلیمانی؛ نه جانم...چه ناراحتی؟! من فکر کردم مخاطب آقای سرمدیان مادر هستش.چون از مادر اسم برده بودن و روز عروسی و بعد هم غم و اندوه.به خاطر این بود که نخواستم در این باره توضیح بدم...احساس کردم با توضیح درباره ی اینکه برداشتم از ترانه شون ازدواج مادر بوده ایشون رنجیده خاطر میشن برای همین وقتی ازم خواستید معنای شعرشون رو براتون خلاصه وار بنویسم از این کار اکراه داشتم...عزیز! خدانکنه که شما آدم برفی باشید...عمرتون طولانی و با عزت و تنتون سلامت باشه:) من شاگرد شمام-؛{@
  • ناهید سلیمانی علیرضا جان سلام جسارت منم ببخش .آخه پسر خوب چرا انقد سنگین می نویسی من باید post دکترامو بگیرم تا متوجه بشم چند بار خوندم نفهمیدم مخاطبت کیه؟کی بهت گفت برگ طلایه دارو ورق بزن.؟روزگار ؟ خدا؟ کی گفت به جای بردگی عرق بریز؟ کی ملق زد ؟عروس کی بود؟ دلت می گرفت به غیر از مامان کی کنارت بود؟ خلاصه فک کنم دارم آلزایمر می گیرم هر چی می خونم متوجه نمی شم حالا جوابمو ننویس تا ببینم آیا بقیه بچه ها متوجه ماجرا می شن ؟ از خودم دارم نا امید میشم.
    • علیرضا سرمدیان سلام خانم سلیمانی عزیز ... جسارت چرا!؟ گلواژه هایی که از دهان شما بیرون می یان همشون مرحمتن ... من سنگین ننوشتم ... شمام مقصر نیستین ... شاید کلمات ارتباطی به خوبی رعایت نشدن ... راستشو بخواین از انتشار این کار هم پشیمونم ... من احساسی نیستم ولی قطعا یه مدتی هست که دارم احساسی رفتار می کنم و چیزهایی که نباید منتشر کنم رو متاسفانه منتشر می کنم ... من که از حضور شما لذت بردم ... الزایمر خدا نکنه بانو ... اگه اینجوریه منم دارم چند شخصیتی می شم(شوخی) ... روزا خوبم آخر شبا یکی دیگم (در گوشی البته ) ... تنها چیزی که می تونم بگم اینه که این ترانه فقط صحبت با بابا هست ، شاید اینجوری بهتر بفهمید ،تصور کنید از روی یه فیلم نوشتم که پسری از اینکه باباش ازدواج کرده ناراحته ... خودتونو گیج نکنید ...خیلی لطف کردید که بهم سر زدید ... ممنونم ...
  • sepinood pahlevani نه! خوبه!خیلی خوبه! به نظرم حق داشتی این یکیو ترجیح بدی کنون چه چاره که در بحر غم به گردابی فتاد زورق صبرم ز بادبان فراق بسی نماند که کشتی عمر غرقه شود ز موج شوق تو در بحر بی‌کران فراق اگر به دست من افتد فراق را بکشم که روز هجر سیه باد و خان و مان فراق نتونستم بندی از کارت انتخاب کنم همش خوب بود یا لااقل من دوست داشتم غم شیرینی داشت که من همیشه طرفدارشم موفق باشی
    • علیرضا سرمدیان سلام سپینود پهلوانی بانوی شعر و ادب و هنر ... باعث افتخار و دلگرمیه که شما کارمو دوس داری ... کسی که نبض ترانه های اجتماعی دستشه و این بهم انرژی می ده که شاید مخاطبینی واسه کارهای من که کم کم دارن سردرگم می شن ، هم وجود داره ... من شیراز پدر بزرگی دارم که حافظ کل سعدی و حافظه! قافیه درونی داشت حرفم ;-) ... یادمه از وقتی کوچیک بودم تا الان همیشه از زبونش شعرای سعدی حافطو شنیدم ..فک کنم به جا الله اکبرم تو گوشم حافظ خونده باشه ... اوایل خام بودیمو جوون و خودسر زیاد علاقه نشون نمی دادیم ، ولی کم کم علاقه مند شدم ... خیلی دنیای عجیبیه دنیای سعدی و حافظ ... به هر حال خوش اومدی بانو ... در مورد ترجیح دادن هم ، نمی دونم با کی دارم لج بازی می کنم ... با خودم یا با دیگرون ... کم کم خودمم داره باورم میشه که اهداف شومی دارم ... الکی مثلا می خوام ترانه رو به ابتذال بکشم (شوخی )...
      • sepinood pahlevani اینی که تو میگی ابتذال نیست ابتذال یعنی اتفاقی که الان واسه شعر و ترانه افتاده تو جامعه ی هنرمندان ما!نه فقط شعر .تو همه چی! ابتذال یعنی بیای به جای لیوان با پارچ اب بخوری!! ابتذال نیست کار تو میشه گفت نواوریه یه ازمون و خطاست اسم نذار رو کارات!
      • pegah jafaei باریکلا پدربزرگ گرامیتون واقعا شعراشون زیباست...من درتعجبم ک چرا شعراشون رو چاپ نمیکنن.. به دوست بگو که من بدم از این بدتر نمی شوم.... فکرمیکنم بقیشو خودتون بلد باشید....
  • وحیدی(سورمه) سلام آقای سرمدیان حقیقتش رو بگم من نتونستم به راحتی ترانتونو بخونم یعنی ریتم خاصی برای خوندن ترانتون دستم نیومد جسارت بنده رو به بزرگی خودتون ببخشید
    • علیرضا سرمدیان سلام خانم وحیدی عزیز ... ممنون از وقتی که گذاشتید ...جسارت چیه ... ترانست ، تموم زندگیم که نیست ، راستشو بخواین من از واژه های منفی فقط تو ترانه(چون بر عکس همه معتقدم ترانه زیر شاخه هنره ، همینقد که هنر با لطافت زیباست و باید با لطافت آمیخته شه ،به نظر من چه درست و چه غلط باید با ابتذال هم آمیخته شه ، ابتذالی که حرف واسه گفتن داره ، همینطور که تو نقاشی و آثار بزرگان می بینیم ، ترانه هم همینطوره هرچند که ۹۰ درصد افراد باهام مخالفن، به هر حال جوونیمو فعلا مرغمون یه پا داره، دعامون کنید شاید سر به راه شدیم و از خامی در اومدیم ) استفاده می کنم و معتقدم استفادشون تو محاوره و دنیای واقعی کار مناسبی نیست ، پس واژه منفی نیازی نیست :-) ... اتفاقا خیلی خوب کاری می کنید که نظرتونو صادقانه بیان می کنید ... همین واسه من با ارزشه ... یه ترانه واسه شب عید دارم به نام دختری به نام بهار (کاملا لطیف و عاشقانست) ... اگه خوب شد اونو می ذارم ... تا نظرات و حضور با ارزش شما رو هم داشته باشم پای کارام ... گل تقدیم حضورتون ...