بیقراری
سلام به همه دوستان عزیز و هنرمندم. این اولین اثرم هستش که توی این آکادمی میذارم. منتظر انتقادهای گرم و سازنده تون برای بهتر شدن ترانه هام هستم :)
تو گرمای آغوش آرامشم
یه حسی شبیه تورو خواستم
که نامهربونی زمینم زده
بتونم رو پای خودم واستم
تو احساس شیرین باریدنی
مث بغض کهنه که سر واکنه
همونی که هیشکی به غیر خودت
نمیتونه توی دلم جا کنه
وجودم پُر از بیقراری شده
همین که پُر از حس خوبِ تو ام
همین که کنارم نباشی و من،
روزای بدونِ تورو میشمرم
بیا بیقراریمو از من بگیر
یه امشب صبوریتو تقسیم کن
یه فکری به حال غمِ غربتِ
همین لحظه هایی که هستیم کن
تمامِ تورو آرزو کردمو
از هرچی بغیر خودت رد شدم
سرِ راهِ دنیا نشونیت نبود،
با هرچی سر راهمه بد شدم…
م.عبداللهی (صبــــــــا)
-
سلام خوش اومدید خیلی عالیست اگر از ترانه های نخستین شماست که خیلی عالیه ... تبریک میگم بهتون فقط پیشنهاد میکنم بهتون ترانه هاتون رو با اسم خودتون اینجا یا هر جای دیگه ثبت کنید و اگر مشکلی در این زمینه دارید حداقل اسم کوچیک یا فامیلتون رو قید کنید تا خدای نکرده مشکلی پیش نیاد. سر وا کردن بغض بنظر من که زیبا بود و آوردنش کنار کهنه برای من تداعی گر زخمی بود ... بغض ها گاهی زخمن و شاید عمیقتر و جانگزا تر از زخم هان ... در هر صورت خیلی خوب بود موفق باشی
مطالب پیشنهادی