نسل سوخته
ستاره های خاموش
تو شب سرد ممتد
رودخونه ای که خشکید
پشت لجاجت سد
نسلی که عاشقی رو
جز توی خواب ندیده
پرنده ای که تنها
تو قفسش پریده
قانونی که جریمه
واسه صدای زن داشت
شعری که بند بندش
مهر مطیع شدن داشت
مردمی که مردمن
تا وقتی مرده باشن
خار و خسن همونا
روزی که همصدا شن
بذار من و تو هم از
یه نسل سوخته باشیم
بهتر از اینه عشقو
به نون فروخته باشیم