لغزش
از خاطر خسته نگو دوری
چون روح من نزدیک به تن هستی
تو از کجای این قصه بی تردید
راه نگاه تو رو به من بستی ؟
دستی و لرزش سوی تو آغوش
توو نقطه ذوبت توو قلب من
با هر نگاهت خواستنو خوندم
حس وجود خالص یک زن
با هر طبش گفتی که مومن باش
تکبیرو گفتم تا که محرم شم
لغزش قبول و باورش سخته
حوا باررونی ..ببخش آدم شم
تیزی کشیدم … خلاص از عشق
این آخرین برگ از غمارم بوود
وحشت.. تموم زندگیــم لرزید
این آخرین راه قـــرارم بوود
گفتند ممیز – منکر این راه
یعنی هوامــو از سرت وا کن
تیتر خبر رو جلد هر کاغذ
آدم حیا ..تــو فکر حوا کن
از سیب سرخ و گندم آدم
هرکس یه راه .. رو به تو وا کرد
من پرسه و هی کوچ و هی فریاد
از من گذشتی .. این من نامرد
عباس مقدم
درود حسین عزیز برات بهترینها رو ارزو میکنم دوست من ترانه ی خوبی بود سبز بمانی
امین بهاری زاده
سلام حسین جان ابتدا و انتهای کارت رو بیشتر دوست داشتم و با نظر خواهر بزرگوارم سرکار خانم ربانی کاملاً موافقم...کار زیبایی بود...احسنت...ستاره ی سهیل شدی داداش...موفقیتت روزافزون...
حسين عباسي بائي
سلام جناب خزایی احساس کارتون خوب بود وسطا رو نتونستم روون بخونم احساس می کنم از وزن خارج شدی موفق تر باشید دوست عزیز
وحیدی(سورمه)
سلام آقای خزائی بسیار زیبا بود ترانتون امیدوارم که همیشه شاد باشین
مجید صادقی
سلام حسین جان کار بسیار خوب و زیبایی بود مرسی
آزاده ربانی
سلام جناب خزایی عزیز تران ی زیباتونو خوندم ابتدای ترانه و انتهاش به نظرم بهتر بود از اون میانه ی ترانه ک خوب مفهوم به ذهنم انتقال پیدانکرد اون قسمتی که فرمودین :دستی ولرزش سوی تو آغوش و... اینجا رو کمی ضعیف تر از ابیات پس وپیش ازآن دیدم گفتگوی ترانه و ابتدا وانتهاش رو پسندیدم بسیارهم عالی.لایک
رشید زرین قلم
سلام حسین جان ترانه زیبایی ازت خوندم برات آرزوی موفقیت میکنم دوست عزیز
نيما سكوت
درود جناب خزایی ترانه تون خیلی زیبا اما نمیدونم چرا نتونستم روون بخونم لذت بردم در کل از خوانشش
تهِ کدوم مسیر،سرِ کدوم مزار؟
بامن بمان
امسال، سال منه ☃️
آوازِ قو
فرشته بودن