دچار

همه ی سعی من اینه
که بفهمی من دچارم
من شدم دچار عشقی
که شده دار و ندارم
با تو خووبِ خووبِ حالم
بی تو خوشبختی سرابه
تو اگه نباشی پیشم
زندگی فقط یه خوابه
نمیشه ازت جدا شم
تنم از تو داره ریشه
برگای زرد وجوودم
با تو سبزه تا همیشه
نمیشه ازت جدا شم
تو شرووع زندگیمی
تو حضوور هر غرووبی
تو طلووع زندگیمی
یه طلووع پاک و دائم
که همیشه میدرخشه
مث(ل) خورشید که به دنیا
نوور زندگی میبخشه
من به عشقت زنده هستم
تو نباشی من میمیرم
توو نبوودِ دستای تو
دستای کیو بگیرم؟
تو به من امید میدی
توو هجووم نا امیدی
گرمیِ صداقتت رو
به تن سردم دمیدی
میوون این همه آدم
که ریا شده یه عادت
نمیشه تو رو ندید و
بشی همرنگ جماعت

(داریووش قاسمی)
۱۳۹۳/۱۱/۲۲

از این نویسنده بیشتر بخوانید: