بی وفایی
صدای قدم های آرامشو
شنیدی و میخوای عذابش کنی
کدوم پل دوباره دلت رو زده
هوس کردی رد شی خرابش کنی؟
بازم لذّتت که به اوجش رسید
یکی از چش تو سقوط می کنه
یکی نرم میشه که عاشق بشه
یکی خسته میشه سکوت می کنه
بگو چن تا عشقو تلف کردی و
چقد آه و نفرین به دنبالته؟
بگو مرگ چن تا گل بی پناه
مقدّر تو پاییزِ هر سالته؟
همیشه همینه مرام دلت
که عشقو دو روزه تموم می کنه
یه بچه س که احساس ؛ بازیچشه
می ریزه می پاشه حروم می کنه
همیشه پشیمون میشه هر کسی
که تنهایی شو با تو قسمت کنه
برو باید این دفعه هم قلب من
به تلخی تقدیرش عادت کنه