به پاهات میفتم نزارم بری

به پاهات میفتم نزارم بری

ترانه

بیا توی آغوشم آروم بگیر

واسه پر زدن بیقراری نکن

بزار حس کنم هرم آغوشتو

واسه رفتنت پا فشاری نکن

تو باور نکن چون عزیزی واسم

که راضی بشم از کنارم بری

تمام وجود تو سهم منه

به پاهات میفتم نزارم بری

نباید بری من نمیزارمت

تورو محض این گریه هامون نرو

نمیخوام تو این لحظه ی بی کسی

ببینم که از دست دادم تو رو

نمیزارمت تو نباید بری

بمونی واسه هر دومون بهتره

یکم من تحمل کنم ذره ای

تو سازش کنی سختیا میگذره

چرا انقده بی تفاوت شدی

به عشقی که روزی خودت ساختی

بیا گفته هاتو نشونم بده

تو باقلب خود عشقو نشناحتی….

یوسف شکریفرد

از این نویسنده بیشتر بخوانید: