حلالیت

حلالم کن دم رفتن
حلالم کن بد اوردم
یه روزایی از این تقدیر تووی تنهاییام مُردم
حلالم کن که احساسم
یه وقتا حس تلخی بود
دارم میرم دم اخر جلو چشمات کم اوردم

غرورت رو شکستی تا
بسازی لحظه هامونو
ندونستی یه روز ساده به هم میگیم پشیمونیم
غرورم رو نبخشیدی
شکستش بازی دنیا
نگاه کن جای نفرینت مثه داغه رو پیشونیم

حلالم کن دارم میرم
نگاه اخره انگار
نذار با گریه رسوا شم وداع تلخیه اینجا
حلالم کن راهم دوره
دعات پشت سرم باشه
نذار رد نگاه تو بمونه تا ته این را (ه)

دلم اشوبه از رفتن
یه کاری کن که اروم شم
نگاهت رو ندزد از من خودت خواستی مسافرشم
جدال سخت من با بخت
تهش شد رفتن و رفتن
جدایی حق من میشه فراموشت میشم کم کم

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/89096کپی شد!
1367
۶۲

  • سید علی اکرمیان @};- @};- زیباست
  • امیرعلی تاج درود بر نیمای عزیز @};-
  • امیرعلی تاج @};- @};- @};- @};-
  • ناهید ملکی سلام نیمای عزیز ترانه ت خیلی به دلم نشست خوشحالم که برمیگردی زمان همه چیز و درست میکنه.اگه از منم دلخوری حلالم کن باور کن علت کم اومدنام اون چیزی نبود که شما برداشت کردی.در این موردم که مظلوم واقع شدی بهت حق میدم من خواستم از شما دفاع کنم اما انگار بلد نبودم چون خیلی ها رو ناراحت کردم از جمله شما رو =(( بازم میگم زمان همه چیز و درست میکنه بیاید هرچی گذشت رو فراموش کنیم @};-
    • نيما سكوت درود بانو ناهید عزیز من اصلا از شما دلخوری ندارم و نخواهم داشت از قدیم گفتن چوب استاد گله هر کی نخوره خله شما حق استادی به گردنم داری و من رو خیلی راهنمایی مردید چطور میتونم روی خوبی های شما وقتی یک اازه وارد بودم چشم ببندم و محبتهای شما رو فرامش کنم گذر زمان هم نمیتونه خوبی های شمارو از یادم ببره همیشه مدبونتون لوده و هستم
      • نيما سكوت عذر خواهی میکنم اشتباه تایپی بود اصلاح میکنم. کردید. تازه. و بوده. به جای مردید. اازه. و لوده
      • ناهید ملکی @};- @};- @};- :-)
  • حامد حسینی سلام نیما جان خوبی داداش... ترانتو دوس داشتم... خوشحالم برگشتی... . . موفق باشی./
  • یاسر قاسمی سلام نیمای عزیز قبل از نقد کارت باید بگم خیلی خوشحالم صدای گرم و مهربنتو شنیدم این کارت جم و جور و شسته رفته س اما حرف تازه ای نداره بخصوص اینکه کلیشه ای شروع میشه "دم رفتن" قافیه ی "راه" باید "ه"ش تلفظ شه و نمیشه ازش ساده گذشت کلیت کار منسجمه ولی کلیشه ای بودن خوب نیست، دنبال تصاویر بهتری باش، از این دست کارها زیاد شنیدم و به نظرم بیشتر احساسی هست خلاصه اینکه حلالم کن @};-
    • نيما سكوت درود یاسر عزیز سپاس از حضورت من دلخوری از شما ندارم و خوشحالم که برگشتی و دوست با سوادی مثل شما پیدا مردم در خصوص کار حق باشماست خیلی کلیشه ای اما چون هدف من فقط انتشار اخرین کارم بود خیلی رووش تفکر نکردم و خیلی به قول معروف دلی شد برادر شما هم منو حلال کن بیشتر به کار بچه ها سر بزن مه این فضا به شدت به شما احتیاج داره
  • sepinood pahlevani قالبش چی بود؟ :-? اقای سکوت عزیز خوشحالم که بازم در جمع گرم اکادمی حضور دارید من به نوبه ی خودم ازتون عذرخواهی میکنم میدونم که از حرفام رنجیدید و حق هم دارید قصدم اصلا ازردن خاطر شما نبود و نیست من تند حرف زدم چون معمولا همین طورم معمولا ناخواسته دل میشکنم و دل خودم هزار بار سخت تر و عمیق تر میشکنه از اینکه عزیزی رو رنجوندم شاید گاهی باید پروا دشت و با تعارف حرف زد اما من هیچوقت نتونستم حرفامو تو لفافه بپیچم شاید باید اون حرفا رو جور دیگری یا جای دیگری میزدیم! نمیخوام این بحثو تموم کنیم چون دلم میخواد تا جایی پیش بره که شما از ته قلب بزرگ و مهربونتون مارو ببخشید و دیگه حرفی از رفتن نزنید اره من گفتم از حرفایی که زدم پشیمون نخواهم شدولی از لحن تندی که تو زدن حرفام داشتم پشیمونم.شاید جاش نبود پای ترانتون اون صحبتا پیش بیاد.من حتی شده تو خصوصیم اون حرفا رو بهتون میزدم.من بیشتر از این ناراحت شدم که شما شرایطی رو ایجاد کردید که باعث بشه خودتونو مخاطب حرفای اقای قاسمی بدونید!چرا؟اگه شما شوخ طبعی پیشه نمیکردید تو اکادمی امکان نداشت اون حرفا رو به خودتون بگیرید!امیدوارم این جمله هم باعث رنجشتون نشه و منظور منو عمیقا درک کنید شاید از نظر شما پشیمونی من بی فایده باشه اما من بارها و بارها ازتون معذرت میخوام امیدوارم به زودی تمام مشکلات اکادمی حل بشه.اما این اتفاق با رفتن شما نخواهد افتاد.اگه رفتن علاج درد باشه باید هممون بریم.چون همه مقصریم درضمن ترانتون زیبا بود برادر :-) @};- @};- @};-
    • نيما سكوت بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی بانو پهلوانی این هم به تلافی همه جناب پهلوانی هایی که گفتم دوست ندارم بخث و ادامه بدم اما چند تا نکته رو خدمتتون عرض میکنم ١ من کلا دل دریایی دارم کینه و نفرت در من موندگار نیست زود عصبی میشم اما فقط برای چند لحظه و بعد فراموش میکنم من اگر کینه ای بودن پاسخ شما و اقای قاسمی و شیخی رو با سکوت و در کمال احترام نمیگفتم برید کامنتهای من رو بخونید پس خیالتون راحت من از شما کینه و دلخوری به دل ندارم اما به قول ماندلا "میبخشیم اما فراموش نمیکنیم " فراموش نمیکنم که خودم رو کنترل کنم و فراموش نمیکنم که چقدر دوستان خوبی دارم و فراموش نمیکنم که تمام مسکلات این بود که در لحظه تصمیم گرفتند دوستان و از روی احساس ای کاش چند لحظه مثه من سکوت میکردند تا همه چیز در فضایی صمیمی حل بشه ٢ بانو سپینود بزرگوار من از اعتراض شما دلخور نیستم به اقای قاسمی هم گفتم و در کامنتم هم اشاره کردم من قربانی شدم که فضای اکادمی اصلاح بشه یک سوال دارم اگر شما به عنوان فردی خارج از اکادمی بیایید و کامنتهای پای ترانه من رو بهونید چه قضاوتی میکنید؟ کسی که در جریان کامنتهای قبلی من نبوده در مورد من چه فکری میکنه ؟ خرف من اینه چرا در خصوصی بهم تذکر ندادید؟ درست همون کاری رو که اقای تلیکانی در طنز ٢ کرد و جالبه که خود شما از منتقدانش بودید همون کار ایشون رو شما تکرار کردید ار صفحه من به همه توهین شد این برام سنگین بود من مقصر بودم چرا دیگران متهم شدند و برعکس اگر همه مقصر بودند چرا پای ترانه من اعتراض کردند؟ بانو سپینود عزیز من از اعتراض شما دلخور نشدم من از سکوت شما و دوستان در برابر هتک حرمتها ناراحت شدم در اون تقسیم بندی ٩٠ درصدی و ١٠ درصدی من به تنهایی ٩٠ درصد شدم و همه ١٠ درصد خودشون رو به حساب اوردند دلخوری من از اینه که اونجا که باید سکوت میکردید و در فرصت مناسب تذکر میدادید اعتراض کردید و صریح شدید و اونجا که باید اعتراض میکردید سکوت کردید بانو مائده همونجا میگه که کسانی توو خصوصی به من میگن به تو حس خاصی دارم و غیره منظور ایشون من نبودم اما چرا اونجا باید مطرح بشه ؟ کسی که وارد بحث نشده بود کامنتهارو بخونه فکر میکنه که من شخص مورد نظر ایشون بودم توو این مدت بانو همه کامنتها رو ها بارها و بارها خوندم و اگر به حرمت اقای بهبهانی و اقای یاران که تلفنی کلی صحبت کردیم نبود و به حرمت کامنتهای محبت امیز بانو سلیمانی و بانو سپید و سایر دوستان نبود واقعا بر نمیگشتم در حق من جفا شد بانو ارامش به اکادمی برگشت به چه قیمتی ؟ به قیمت غرور و ابروی من اما به خودم اجازه ندادم به کسی توهین کنم و واژه ای به دور از ادب به کار ببرم این حق من نبود بانو اگر بخواید منصفانه قضاوت کنید شما پاسخ خودتون رو به دفاع بانو سپید بخونید ببینید چه گفتید و برداشت از این قضیه برای دیگران چی هست در ترانه بانو سپید اقایی اومد و در نقد همراه مسخره کردن از واژه تراکتور استفاده کرد من از بانو سپید حمایت نکردم از خودم حمایت کردم و با شدت پاسخ دادم چون اگر سکوت میکردم قطعا این فرد در سایر نقدها هام به این قضیه ادامه میداد زمانی که اقای قاسمی به اقای تلیکانی برای نقدشون پاسخ تند دادند من از اقای تلیکانی حمایت کردم چون وظیفه ام بود اما اما اما شما و سایر دوستان چه کردید؟ ٣ گذشته ها گذشت امیدوارم همه ما درس گرفته باشیم از این قضیه اشتباهات تکرار نشه و فضایی صمیمی توام با احترام و ادب و البته نقادانه داشته باشیم من با اقای قاسمی هم صحبت کردم و خواستم که ایشون برگردند و با نقد های علمیشون به همه کمک کنند . به امید فردایی بهتر
  • وحیدی(سورمه) سلام مجدد آقای سکوت ترانتونو خوندم بسیار زیبا واقعا پیشرفت چشمگیری داشتین تو این مدت برای ترانه نویسی و باز هم میگم واقعا خوشحالم که می خواین اومدین به آکادمی امیدوارم همه تو این آکادمی به هم بیاموزیم و در زمینه ترانه نویسی از هم کمک بگیریم لایک۶ تقدیمتون @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};-
  • وحیدی(سورمه) سلام آقای سکوت باور می کنید اول کامنت گذاشتم قبل از خوندن ترانتون و واقعا خوشحالم که برگشتین به آکادمی واقعا دوستان همگی دوستتون دارن و همه دلشون می خواد که شما تشریف بیارین و فضای آکادمی مثل قبل توش صمیمیت باشه خب حالا میرم سر خوندن ترانتون
  • یاسر قاسمی سلام نیمای عزیز توی محکمه ای که دوستان در ذهنشون تشکیل دادن، من متهم ردیف اول هستم و شما بی گناه هستی! من به جرم نکرده اعتراف میکنم و پیشونیتو میبوسم و ازت میخام که اگه دلخوری ای از دست من و ادبیات من داری به بزرگی قلبت که تو مشت جا نمیشه منو ببخشی و از گناهم چشم بپوشونی نیتم خیر بود و هدفم پیشرفت تک تک دوستان بود، کسی با قضیه جدی برخورد نکرد و فقط برداشتهای توهین آمیز از حرفام صورت گرفت، به هر حال من نوکرتم و ازت میخام به آکادمی برگردی و مسیر اوجتو دنبال کنی! شعر دست خود شاعر نیست که بخاد کنارش بذاره، اینجا در این محیط خیلیها تورو دوست دارن، و خیلی ها به من تو دلشون فوش میدن و منو مقصر میدونن، به خاطر همین خیلیها که منو مغرور میدونن و حضور امثال من تو آکادمی براشون مهم نیست، برگرد! برگرد و دوباره به کالبد بی جان آکادمی روح تازه ببخش! من ۲۲ سال دارم و یاد ندارم که دل کسیو تو عمرم شکسته باشم و دوست ندارم شما اولین نفری باشین که چنین اتفاقی براش میفته! هرچند اینجا نتونستم دل به دست بیارم و ظنم پیامبری بودم که زبانش زبان درستی نبود ازت ممنونم که برمیگردی و دوباره به اینجا رونق میدی، و امیدوارم اگه از حرفهای من، گرد غمی روی دلت نشست، منو ببخشی و دلتو بشوری که خیلیها منتظر دل مهروبنت هستن ارادتمندت یاسر قاسمی
    • نيما سكوت درود یاسر عزیز و امین دوست داشتنی این حرفهایی رو که میزنم نه به عنوان یک ترانه سرا که هنوز خودم رو لایق چنین صفتی نمیدونم بلکه به عنوان یک معلم با سالها سابقه تدریس میگم که هر روز با عزیزانی مثه شما سرو کار داره و روحیاتشونو میشناسه عزیزان من بنده حقیر به اندازه سن شما ها درس خوندم اگر بیشتر از شما کتاب نخونده باشم قطعا کمتر نخوندم من سالهای ٧٠ و ٧١ شعر شاملو و مشیری و نیما یوشیج و فروغ و سهراب و حمید مصدق میخوندم وبه دیدار بزرگانی چون گلشیری و مشیری و کدکنی رفتم و به دلیل علاقه پدرم به نیما اسم من رو نیما گذاشتن پس با شعر و ادبیات بیگانه نیستم در زمینه تخصصی خودم هم چندین کتاب و مقاله توو مجلات داخلی و خارجی دارم اما هیچگاه به خودم اجازه ندادم این علم اندکم رو به رخ بکشم و ابزاری بسازم برای سرکوفت زدن و تحقیر کردن دیگران یاسر عزیز از زمان افلاطون تا کانت و هگل و مارکس و هابرماس و کنت و هایدیگر و پوپر و.... اخلاق و خرد مورد بحث بوده و تا حالا نتونستن معیار مشترکی برای این دو مقوله پیدا کنن اونقت شمای بزرگوار به راحتی جامعه ایران رو با میلیونها نفر جمعیت خرد گریز می دونی به کدام معیار یاسر عزیز اگر رفتار و عملکرد توده های مردم به دل من و شما نمیشینه دلیلش خرد گریزی نیست ریشه تاریخی و فرهنگی داره که جای بحثش اینجا نیست توو کدوم فلسفه اخلاقی گفته نباید حرمت بزرگتر رو نگهداری توو کدوم فلسفه اخلاقی گفته خواهران و مادراتونو به واژه های زشت که اقای شیخی توو ترانه یغما اوردن مورد خطاب قرار بدین یغما اون ترانه رو برای کسانی گفته که اسید میپاشن رو صورت خواهرهای ما نه برای تعداد کثیری هنرمند که هر کدوم در شغل و خانواده و دوستان دارای وزن اجتماعی هستن با کدوم معیار ٩٠ درصد ترانه ها رو ابکی و پرت و پلا خطاب میکنی برادر گرامی در اینکه شما دو بزرگوار نقد ادبی رو خوب بلدید شکی نیست و کسی منکرش نیست اما نقدی که با ادبیات اخلاقی همراه نباشه نه تنها اثر گذار نیست که جواب معکوس میده همه ما توو ترانه هامون برا رسوندن معنا به مخاطب وسواس به خرج میدیم و از واژه ها کار میکشیم چرا برای نقد این وسواس رو به خرج ندیم یاسر عزیز نتیجه گفتن بفرما بنشین و بتمرگ یکیه اما این کجا و ان کجا حرمت کجا رفته بله شما حقداری فضای کامنتها مقداری بی محتوا شده بود و بنده حقیر هم مقصر بودم و اعتراف میکنم یه جاهایی زیاده روی کردم اما چرا به جای تدکر دادن محترمانه همه اعضای سایت رو مورد توهین قرار دادی من اگه گفتم میرم نه به خاطر خودم که به خاطر اروم شدن فضای اکادمی بود و نمیخواستم ساحت این سایت به خاطر نوشته های من اماج افترا و توهین بشه یاسر عزیز ویژگی یک جامعه دموکرات پلورالیسمه پلورالیسم در اندیشه و تفکر و رفتار. پس به جای دو قطبی کردن فضا به بیسواد و باسواد بیایم اندوخته های علمی مونو در اختیار هم قرار بدیم تا دست به دست هم گام برداریم بیایم با ایجاد یک فضای صمیمانه و علمی به دور از حب و بغض ترانه ها رو نقد کنیم و به بار علمیمون اضافه کنیم یاسر و امین عزیز اگر خرفهاتون از سر کینه نبوده و فقط یک حس جوونی بوده پس بیاید با هم برگردیم و فضا رو بسازیم برای شروع از ترانه من اغاز کنید دوستتون دارم و دوستی شما باعث افتخارمه حمید مصدق میگه: چه کسی میخواهد من و تو ما نشویم خانه اش ویران باد من اگر ما نشوم تنهایم تو اگر ما نشوی خویشتنی من اگر برخیزم تو اگر برخیزی همه برمیخیزند من اگر بنشینم تو اگر بنشینی چه کسی برخیزد
      • یاسر قاسمی از اینکه دل بزرگی داری خوشحالم، من ادعای مطالعه و سواد ندارم و نخواهم داشت و مسلما بیسواد ترین فرد آکادمی هستم، حرفهایی که زدم نقد اوضاع آکادمی بود، لااقل میشه تاثیراتشو فهمید نیما جان تو بزرگ من هستی و دوستت دارم و امیدوارم کارتو محکم ادامه بدی و من هم در حد توان و وقت و سوادم از شما یاد خواهم گرفت
      • amin-sheykhi @};- @};- @};-
  • عباس مقدم درود نیمای عزیز سوای از باید ها و نبایدها کار احساسی خوبی بود سبز بمانی دوست من @};-
    • نيما سكوت مسلم جان این شعر مشیری تقدیم مهربانیت رهروان کوی جانان سرخوش‌اند عاشقان در وصل و هجران سرخوش‌اند جان عاشق، سر به فرمان می‌رود سر به فرمان سوی جانان می‌رود راه کوی می‌فروشان بسته نیست در به روی باده‌نوشان بسته نیست باده ما ساغر ما عشق ماست مستی ما در سر ما عشق ماست دل ز جام عشق او شد می پرست مست مست از عشق او شد مست مست ما به سوی روشنایی می‌رویم سوی آن عشق خدایی می‌رویم دوستان! ما آشنای این رهیم می‌رویم از این جدایی وارهیم نور عشق پاک او در جان ما مرهم این جان سرگردان ما
    • نيما سكوت درود استاد عزیز سپاس از حضور سبزت @};- @};- @};- @};- @};- @};-
  • مسلم ترکاشوند نیما جان این غزل جیحون یزدی رو بهت تقدیم میکنم. مرا ترکی‏ست مشکین موی و نسرین بوی و سیمین بر/ سها لب ، مشتری غبغب ، هلال ابروی و مه پیکر / چو گردد رام و گیرد جام و بخشد کام و تابد رخ / بُود گلبیز و حالت خیز و سحر انگیز و غارتگر./. دهانش تنگ و قلبش سنگ و صلحش جنگ و مهرش کین/ به قد ، تیر و به مو ، قیر و به رخ شیر و به لب ، شکّر / چه بر ایوان ، چه در میدان ، چه با مستان ، چه در بستان / نشیند ترش و گوید تلخ و آرد شور و سازد شرّ / چو آید رقص و دزدد ساق و گردد دور ، نشناسم / ترنج از شَست و شَست از دست و دست از پا و پا از سر !/
    • نيما سكوت رهروان کوی جانان سرخوش‌اند عاشقان در وصل و هجران سرخوش‌اند جان عاشق، سر به فرمان می‌رود سر به فرمان سوی جانان می‌رود راه کوی می‌فروشان بسته نیست در به روی باده‌نوشان بسته نیست باده ما ساغر ما عشق ماست مستی ما در سر ما عشق ماست دل ز جام عشق او شد می پرست مست مست از عشق او شد مست مست ما به سوی روشنایی می‌رویم سوی آن عشق خدایی می‌رویم دوستان! ما آشنای این رهیم می‌رویم از این جدایی وارهیم نور عشق پاک او در جان ما مرهم این جان سرگردان ما
  • مسلم ترکاشوند سلام عزیزم،ترانه قشنگت رو خوندم و لذت بردم.بی معرفت منی که از ترانه سر درنمیارمو عاشق ترانه هات کردی،حالا بعنوان یه بزرگتر ازت میخوام که از ذوق هنریت محروممون نکنی.منتظر جواب کامنتم می مونم.وای به حالت جواب ندی. @};- @};-
  • مجتبی پورکاشانی سلام دوست عزیز کارتون نسبت به کارهای قبلی خیلی بهتر شده چون علاقه مند به این کار به نظر میای، یه پیشنهاد بهت میدم یه مدت فقط موزیک بیکلام گوش کنو فقط ترانه های خوب رو مطالعه کن. خیلی کمکت میکنه شاد و سلامت باشید
  • بهزاد صنعتی نیما جان خیلی دوست داشتم،اما یه جاهایی قافیه هات نمیخورد به هم داداش ، اگه پشیمونیم با پیشونیم هم قافیه شده،پس چرا مسافر شم و کم کم هم قافیه نیست داداش ;)) بازم خیلی زیبا بود :-x لایک تقدیمت @};- @};- @};-
  • Amin Qasemi سلام نیمای عزیز =D> =D> @};- @};- @};-
  • امین بهاری زاده سلام نیمای عزیز کار زیبایی بود...احسنت...لذت بردم... =D> =D> =D> =D> @};- @};- @};- @};- @};- @};-
    • محمد ثلاثی سلام امین جان یه کم خلاقیت توو نظراتت بکار ببر کلا همین جمله رو برا همه مینوسی :-/
      • امین بهاری زاده سلام محمد جان جان خودم اشتباه میکنی داداشی...مثال میزنم برات... خب اگه برای یکی از آبجیام توو آکادمی این کامنت رو بذارم که فاتحه م خونده ست پسر... ;)) ;)) ;)) ...
      • مهسا معصومی آقای بهاری زاده ولی واسه منم همینو گذاشتید همیشه البته نیما ی عزیز شده آبجی گلم و از این قبیل اصلاحات :-?
    • نيما سكوت سپاس جناب بهاری زاده از حضورتون
  • مریم سپید جناب سکوت..... ما منتظر برگشت شما بودیم حالا شما این ترانه رو تحویلمون میدی؟!! [-( دنیا پر از آدمای متفاوت با افکار متفاوته...اگه قرار به جا زدن ما باشه که سنگ رو سنگ بند نمیشه... بـــه کجـــا میـــــــروی ای دوســــت، کمــی صبـــــــر بکــــن صبـــر کـن عشــــق زمین گیــــر شود بعـــــد بـــــــرو ای کبــــوتر به کجا، قدر دگر صبر بــکـــن آسمان زیر پرت پـیــر شود بعـد بـــرو تو اگر گریه کنی بغض منم میشکند خنـده کن عشق نمک گیر شود بعد برو یـک نفـر حســـرت لبخـند تــــو را میـدارد صبـــر کن گریـــه بـــه زنجــــیر شود بعد بــرو به امید بازگشتت به آکادمی..موفق باشید @};-
    • نيما سكوت درود بانو سپید مهربان نمیدونم پاسخ این مهربونبیونو چطور بدم شرمنده ام کردید این شعر مشیری تقدیمتون @};- @};- @};- @};- @};-
    • نيما سكوت @};- @};- @};- @};- @};- @};- ...دل من دیر زمانی است که می پندارد دل من دیر زمانی است که می پندارد : « دوستی » نیز گلی است ؛ مثل نیلوفر و ناز ، ساقه ترد ظریفی دارد . بی گمان سنگدل است آنکه روا می دارد جان این ساقه نازک را - دانسته- بیازارد ! در زمینی که ضمیر من و توست ، از نخستین دیدار ، هر سخن ، هر رفتار ، دانه هایی است که می افشانیم برگ و باری است که می رویانیم آب و خورشید و نسیمش « مهر » است گر بدانگونه که بایست به بار آید ، زندگی را به دل‌انگیزترین چهره بیاراید . آنچنان با تو در آمیزد این روح لطیف ، که تمنای وجودت همه او باشد و بس . بی‌نیازت سازد ، از همه چیز و همه کس . زندگی ، گرمی دل های به هم پیوسته ست تا در آن دوست نباشد همه درها بسته ست . در ضمیرت اگر این گل ندمیده است هنوز ، عطر جان‌پرور عشق گر به صحرای نهادت نوزیده است هنوز دانه ها را باید از نو کاشت . آب و خورشید و نسیمش را از مایه جان خرج می باید کرد . رنج می باید برد . دوست می باید داشت ! با نگاهی که در آن شوق برآرد فریاد با سلامی که در آن نور ببارد لبخند دست یکدیگر را بفشاریم به مهر جام دل هامان را مالامال از یاری ، غمخواری بسپاریم به هم بسراییم به آواز بلند : - شادی روی تو ! ای دیده به دیدار تو شاد باغ جانت همه وقت از اثر صحبت دوست تازه ، عطر افشان گلباران باد .
      • مریم سپید ممنون و خشحالم از بازگشتتون به جمعمون @};-
  • مهسا معصومی ته این حسه رفتن هم شبیه بغض میمونه نرو شاید نمیدونی ته این جاده ویرونه کسی که یاد دیروزش سر پلکامونو تر کرد واسش فرقی نداره دیگه هرچی که میگیم بر گرد راجب شعر عالیت حرفی ندارم آقا نیما فقط این و از من داشته باش =((
    • نيما سكوت درود بانو مهسا فقط میتونم این شعر مشیری رو تقدیمتون کنم سپاس سپاس سپاس @};- @};- @};- @};- از دل افروزترین روز جهان ، خاطره ای با من هست ، به شما ارزانی : سحری بود و هنوز ، گوهر ماه به گیسوی شب آویخته بود . گل یاس ، عشق در جان هوا ریخته بود . من به دیدار سحر می رفتم نفسم با نفس یاس در آمیخته بود ********** می گشودم پر و می رفتم و می گفتم : « های ! بسرای ای دل شیدا ، بسرای . این دل افروزترین روز جهان را بنگر ! تو دلاویزتزین شعر جهان را بسرای ! آسمان ، یاس ، سحر ، ماه ، نسیم ، روح در جسم جهان ریخته اند ، شور و عشق تو برانگیخته اند ، تو هم ای مرغک تنها بسرای ! همه درهای رهایی بسته ست ، تا گشایی به نسیم سخنی ، پنجره ای را ، بسرای ! بسرای ... » من به دنبال دلاویزترین شعر جهان می رفتم ! در افق ، پشت سراپرده نور باغهای گل سرخ ، شاخه گسترده به مهر ، غنچه آورده به ناز ، دم به دم از نفس باد سحر ؛ غنچه ها می شد باز . غنچه ها می شد باز ، باغهای گل سرخ ، باغهای گل سرخ ، یک گل سرخ درشت از دل دریا برخاست ! چون گل افشانی لبخند تو ، در لحظه شیرین شکفت ! خورشید ! چه فروغی به جهان می بخشید ! چه شکوهی ... ! همه عالم به تماشا برخاست ! من به دنبال دلاویزترین شعر جهان می گشتم ! ************* دو کبوتر در اوج ، بال در بال گذر می کردند . دو صنوبر در باغ ، سر فرا گوش هم آورده به نجوا غزلی می خواند . مرغ دریایی ، با جفت خود ، از ساحل دور رو نهادند به دروازه نور ... چمن خاطر من نیز ز جانمایه عشق ، در سراپرده دل غنچه ای می پرورد ، - هدیه ای می آورد - برگهایش کم کم باز شدند ! برگها باز شدند : - « ... یافتم ! یافتم ! آن نکته که می خواستمش ! با شکوفایی خورشید و ، گل افشانی لبخند تو ، آراستمش ! تار و پودش را از خوبی و مهر ، خوش تر از تافته یاس و سحر بافته ام : « دوستت دارم » را من دلاویزترین شعر جهان یافته ام ! ************ این گل سرخ من است ! دامنی پر کن از ین گل که دهی هدیه به خلق ، که بری خانه دشمن ! که فشانی بر دوست ! راز خوشبختی هر کس به پراکندن اوست ! در دل مردم عالم ، به خدا ، نور خواهد پاشید ، روح خواهد بخشید . » تو هم ، ای خوب من ! این نکته به تکرار بگو ! این دلاویزترین شعر جهان را ، همه وقت ، نه به یک بار و به ده بار ، که صد بار بگو !
  • مائده نجفی آقای سکوت :-( عادتم شده خدافظی... هرجا هستید شادو موفق @};-
  • علیرضا سرمدیان سلام آقا نیما ،ترانت خیلی قشنگ بود ... در مورد رفتنتم که حرفی ندارم ...ما که هرکی دوس داشتیم از پیشمون رفت ...دیگه عادت کردیم .... بمونی بهمون احترام می ذاری ،نمو نی هم معلومه دوسمون نداری دیگه ... یادت باشه آکادمی یه شهره بزرگه ، پر از خونه های کوچولو ...با افکار های متفاوت .... درِ خونه ی امن ترانه من که به روت بازه ...خوشحال می شم سر بزنی ،اما اگه نیومدی هم نمی تونم به زور بیارمت ...خوش باش و بخند به هر حال که دنیا دو روزه ... :-) @};-
  • ناشناس سلام ترانه ی زیبا و پر احساسی بود آقا نیما @};- =D> @};-
    • نيما سكوت درود بانوی مهربان این شعر مشیری تقدیمت من نمی دانم - و همین درد مرا سخت می آزارد - که چرا انسان ، این دانا این پیغمبر در تکاپوهایش : - چیزی از معجزه آن سو تر - ره نبرده ست به اعجاز محبت ، چه دلیلی دارد ؟ چه دلیلی دارد که هنوز مهربانی را نشناخته است ؟ و نمی داند در یک لبخند ، چه شگفتی هایی پنهان است ! من بر آنم که در این دریا خوب بودن - به خدا - سهل ترین کارست و نمی دانم که چرا انسان ، تا این حد ، با خوبی بیگانه است و همین درد مرا سخت می آزارد !
  • محسن یاران اینقدر گفتم بمون و گفتی میریم که دیگه نایی واسه کامنت گذاشتن نمونده برام فکر نمیکنم با هیچ کسی بیشتر از خانوم سلیمانی شوخی کرده باشی و ایشون هرگز ازت دلگیر نشدن.پس حق به گردنت دارن.من که هرچی گفتم بمون بی اثر بود اما امیدوارم به قول فرمایش ایشون نشون بدی که براای حرف بزرگتر ارزش و احترام قائلی. @};- خاطه هر جا که میری به یاد من باش اون وَرِ ابرا که میری به یاد من باش
  • ناهید سلیمانی سلام آقا نیما ترانه بسیار زیبا و با احساسی ازت خوندم باز هم تکرار می کنم بچه های آکادمی دوستت دارن فضای آکادمی غم گرفتست بعد از استراحت کوتاهی بر گرد همه منتظریم نشون بده برای حرف بزرگتر احترام قائلی @};-