بی گناهان
بی گناهان
دوتا گربه ی سیاه سر کوچه نشستن
شیشه ی همسایگی ها رو شکستن
خونه کردن پشت لونه ی کبوتر
دوتا گربه ی سیاه کوچه رو بستن
آسمون ابرهای تیره ش و آورده
می باره رو سر مردم بارون جدایی ها
کوچه مون خالی شد از نگاه نور
سر کوچه مون نوشتن کوچه ی تنهایی ها
سایه ی چتر درختها بی رمق
دیگه هیچ سایه ایی نمیشه همسایه
همه جا بانگ سکوت به گوش رسد
دیگه هیچ شعری نداره آرایه
نذاری پا توی کوچه دل من
دوتا گربه ی سیاه سر کوچه نشستن
وای به حال اون کبوتر که ندیده
گربه ها زدن شیشه شون و شکستن
هیچ کسی نمونده باشه پناه کوچه مون
کوچه ی تنهایی ها شده غریب و بی پناه
آدما دست فرارشون به راست
وای به حال اون کبوترهای بی گناه