ساحل

وقتی رفتی خندهات بند اومده
فصل غم به شهر عشقم سر زده
آرزو دارم ببینم سرنوشت
با دل پر خون من خوبه بده
***
تو نگفتی نمیشه جدا بشیم
تو نگفتی طعمه ی عزا نشیم
بین راهی نظرت عوض شده
دوست داری هر دو بینوا بشیم
***
اگه تو درون سینه دل داری
اگه تو دلت به دادم می سپاری
عاقبت شکسته شد پل وصال
روی زخمم آب شورت می باری
***
برو فایده نداره خندیدنت
برو فایده نداره گل چیدنت
ساحل دریای ما خشک هنوز
موج شادی هام نیومد دیدنت
***
آخه این چه حرفی واسه جنگ سرد
از جفات رو شونه هام یه کوه درد
دست بردار از دلم بارم زیاد
بی خدا حافظ برو تنها بگرد
***
جاسم ثعلبی (حسّانی) ۰۴/۰۹/۱۳۹۳

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/88189کپی شد!
1048
۳