قضاوت ، کار ِ چشماته
قضاوت ، کارِ چشماته
امیدو رو دلت ، حک کن
تو محکومی ، نمی فهمی
به احساسِ خودت شک کن
مثه نور غروبی که
نبودن ، عادتِ اونه
سیاهی حکمِ تبعیده
همین امشب ، بمون خونه
جهنم دوری از تو بود
تو باشی لحظه هام سبزه
تو که هستی ، درختِ دل
به هر بادی نمی لرزه
حریمِ گرمِ دستاتو
رو زندونِ تنم وا کن
من آزادی رو می بینم
تو جشنِ عشق و بر پا کن
مقدس کن مثِ(مثلِ) مُهرم
نگینِ سرخِ لبهاتو
نمازِ هرشبم باشو
اذانِ صبحِ من با تو
واسم از گل بگو بازم
محبت رو شکوفا کن
کلیدِ قلبِ من باشو
بهشتِ سینه رو وا کن
سیاهِ چتریِ موتو
پناهِ اشکِ رفتن کن
تو محکم باش و مردونه
منو مغلوبِ این زن کن